نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسنده
هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The science of Islamic theology was formed in the second and third centuries of the Hijri as an independent knowledge with specific rules and methods. In this regard, the Shiite theologians, with the centrality of personalities such as Hisham bin Hakam, Hisham bin Salem, Momen Taq, and Fazl ibn Shazan, played a unique role in the formation and development of it; Even in scientific academia, Imamiyah's Theologians were more well-known than the other theologians like Mu'tazilites, Khavarej and Morjeies and they were superior than them; They put forward new theories in the light of the teachings of the Ahlul-Bayt (as) and wrote important works on various theological issues and nurtured students who played important role in the formation and perfection of theology. Books written by Shia scholars to refutes others in theological issues are one of the most important indicators of this active presence and significant engagement. These books, in addition to criticizing the ideas of non-Muslims such as Christians, Manicheans, Hindus and Jews, refuted and criticized the opinions of Islamic other theologians such as Mu'tazilites, Khawarij, Morje’e and Ahl Hadith. This approach has been specifically analyzed and explained in this paper, because it has brought about the growth of theology and the history of thought.
کلیدواژهها [English]
کلام، نقش شیعه، اصلاح، ردیهنگاری.
مقدمه
میدانیم که دانش کلام با توجه به نیازها و شبهات معرفتی و عقیدتی و نیز سفارش اسلام به تعقل و استدلال در مباحث دینی، در بستر جامعه اسلامی به وجود آمد و بارور گردید. عالمان و نخبگان مسلمان با رویکردهای مختلف به مباحث گوناگون عقایدی پرداختند و به توسعه و تبیین بیش از پیش علم کلام دست یازیدند. شیعیان که همواره معارف اسلامی را از طریق اهل بیت دریافت میکردند تحت اشراف و رهنمودهای آنان به سراغ مسائل کلامی رفتند و مباحث دینی را مورد بررسی و کاوش دقیق قرار دادند.
در قرن دوم هجری جریانهای فکری و نحلههای کلامی از لحاظ نظریهپردازی در حوزه کلام در اوج قرار داشتهاند. در این میان اندیشوران تربیت شده در دامان امامان معصوم نیز از میدانداران مهم و برجسته عرصه دانش کلام به شمار میرفتند. اصحاب امامیه با بهرهگیری از تعالیم ائمه در شهر مهم کوفه مدرسه کلامیِ را پیریزی و بنیانگذاری کردند که دوران این مدرسه کلامی یکی از درخشانترین دورههای تاریخ تفکر امامیه محسوب میشود. در مدرسه یاد شده افزون بر بگو و مگوهای کلامی و تبادل افکار و تضارب آراء، محصولات علمی ممتاز و قابل توجهی- از لحاظ کیفی و کَمّی- تولید و تدوین گردید.
اندیشمندان امامی مدرسه کلامی کوفه فعالیتهای علمی خویش را تنها در کوفه محدود نکردند بلکه با رونق گرفتن شهر نوبنیاد بغداد- به عنوان مرکز خلافت- آنان نیز همانند رهبران سایر جریانهای فکری به تدریج- تقریبا پس از نیمه اول سده دوم هجری- بدانجا منتقل شدند و کارهای علمی خود در حوزه کلام را تداوم بخشیدند.
در بغداد هر چند متکلمان امامیه در آغاز فضایی باز و حتی با مساعدت کارگزاران سیاسی روبرو بودند و آنان نیز با استفاده از این فضای مناسب میکوشیدند بسان گذشته در عرصه کلامورزی فعالانه حضور داشته باشند، اما دیری نپایید که دستگاه خلافت و حاکمان سیاسی به ظرفیت بالا و عمیق جریان کلامی امامیه پیبرده و برای حاکمیت خویش احساس خطر نموده و در پی آن عرصه را بر اصحاب متکلم امامیه تنگ کردند تا جاییکه برخی از آنان متواری و برخی سر از سیاهچالهای خلفای عباسی سر درآوردند.
با این جوّ خفقان آور و فضای رعب انگیز، تقریبا در اواخر سده دوم هجری انسجام جریان کلامی امامیه از هم گسیخت و مدرسه کلامی پرفروغ کوفه رو به افول گذاشت. در این دوره نه تنها بزرگترین مدرسه فکری امامیه از رونق افتاد بلکه با سیاستهای سختگیرانه خلفای عباسی رفته رفته ارتباط شیعیان با ائمه نیز کاهش پیدا کرد؛ تا آنکه در سال 260 قمری با غیبت امام دوازدهم جامعه امامیه به اوج دشواریهای خویش رسید به گونهای که تحیر و آشفتگی عقیدتی در میان امامیان و عدم یک مدرسه فکری منسجم و پاسخگو، عرصه را بیش از پیش بر عالمان امامی تنگ کرد. با این همه تلاش سترگ و اهتمام وافر متکلمان امامیه- در عصر حضور- در گسترش و شکوفایی موضوعات نایکسان کلامی انکار ناپذیر است.
در این میان با این پرسش مواجه میشویم که با توجه به حضور و فعالیتهایِ جریانها و گروههای فکری گوناگون در سه قرن نخست، متکلمان امامی عصر حضور به چه میزان در برابر آراء و اندیشه آن گروهها واکنش نشان داده و ردیه نوشتهاند؟ آیا متکلمان عصر حضور صرفا در مقابل دیدگاههایِ جریانهای درون اسلامی فعال بودند و یا اینکه در برابر افکار گروههای غیر اسلامی نیز فعالیت میکردند؟ به نظر میرسد یکی از مهمترین عرصههای کلامی که کلام ورزان امامیه در آن فعال بودند عرصه ردیه نگاری و نقد نظرگاههای مخالفان فکری بوده است. متکلمان امامیه ضمن تبیین مباحث مختلف کلامی، آراء و عقاید جریانهای اسلامی و غیر اسلامی را نقد میکردند. در این پژوهه برآنیم تا نشان دهیم که چه نحلههای مختلف فکری (اسلامی و غیر اسلامی) مورد انتقاد متکلمان امامی عصر حضور قرار گرفته اند. در این پژوهش از نقد نگاریهای امامیه علیه سایر فرق شیعی به دلیل حجم اندک مقاله، سخنی به میان نیامده است و تنها به ردیه نگاریهای امامیه علیه جریانهای غیر شیعی و غیر اسلامی پرداخته شده است.
الف) جریانهای اسلامی
همزمان با فعالیتهای کلامی متکلمان امامیه در عصر حضور، سایر جریانهای فکری اسلامی نیز حضوری پررنگ در ترویج و گسترش مباحث کلامی داشتند در این بخش به گروههای درون دینی خواهیم پرداخت که اندیشه و دیدگاههایشان مورد نقد و بررسی اندیشمندان امامی دوران حضور قرار داشته است.
1. معتزلیان
جریان کلامی معتزله یکی از مقتدرترین جریانهای تاریخ تفکر اسلامی محسوب میشود. پیدایش این مکتب کلامی به اواخر دوران امویان بر میگردد که در دوران خلافت عباسیان با حمایت خلفای عباسی بسیار رشد کرده و فراگیر شد. معتزلیان که به عقلگرایی شهره بودند زعامت بسیاری از محافل علمی در سدههای دوم تا پنجم هجری را عهدهدار بودند و پیرامون بسیاری از مسائل کلامی گفتگو و نظریه پردازی میکردند. معتزلیان برخلاف جبرگرایان به شکل افراطی از قدرت مطلق انسان در افعالش دفاع میکردند. در نظرگاه معتزله نه تنها انسان در افعالش مجبور نیست بلکه او در کارهایش دارای اختیار تام و کامل است و خداوند باریتعالی قدرتی بر اعمال انسان ندارد (شهرستانی، بیتا، 1: 45).
متکلمان امامیه به پیروی از امامان اهل بیت از جمله نخستین گروههایی بودند که در مقابل اندیشه معتزلیان قد علم کرده و دیدگاه آنان را همانند دیدگاه جبریه مورد انتقاد قرار دادند. ائمه با شعار «لا جبر و لا تفویض» به شدت در برابر فکر اعتزالی ایستادگی کرده و همانگونه که اندیشه جبر را ناروا میدانستد به نفی انگاره آزادی عنان گسیخته انسان نیز اهتمام داشتند. در عصر امام رضا که معتزلیان با حمایت مامون عباسی دوران طلایی خویش را سپری میکردند، آن حضرت همانند پدران بزرگوارش به مخالفت با اندیشه اعتزالی اهتمام ورزید (صدوق، بیتا، 361- 363). به عنوان نمونه امام رضا یونس- متکلم برجسته امامیه- را از تأثیر پذیری از معتزلیان برحذر داشته و کج فهمی معتزلیان را به وی یاد آور گردید (برقی، 1370، 1: 244- 245؛ کلینی، 1363، 1: 157- 158). همچنین آن حضرت فهم آنان را از برخی از آیات قرآن ناصحیح دانسته است (حمیری، 1413، 358- 359). اصحاب ائمه نیز در نقد جریان معتزلی کوشا بودهاند آنان افزون بر مناظره با رهبران معتزلی در رد اندیشه معتزله کتابهایی را به نگارش در آوردند که در این زمینه میتوان به کتاب «الرد علی المعتزلة» مومن طاق (طوسی، 1417، 207) و کتاب «الرد علی المعتزلة» و کتاب «الجبر و القدر» هشام بن حکم اشاره کرد (نجاشی، 1407، 433).
در میان متکلمان امامی عصر حضور، فضل بن شاذان نیشابوری تقریبا نقدهای بیشتری متوجه معتزلیان ساخت و او نیز مورد انتقاد رهبران معتزلی قرار گرفت (نجاشی، 1407، 388). منطقه خراسان یکی از مهمترین مناطق معتزلیان به شمار میرفته است، حتی گفته شده است که به دستور واصل بن عطا- از بنیانگذاران معتزله- بعضی از شاگردانش به خراسان رفتند و در آنجا فکر معتزلی را ترویج کردند. از این رو بسیاری از خراسانیان به اعتزال روی آوردند. لذا فضل بن شاذان- متکلم برجسته اواخر عصر حضور- با آشنایی کامل آثاری در تخطئه آراء و اندیشه معتزلیان تألیف کرد. آن آثار عبارتند از:
1.کتاب «الرد علی الاصم» (نجاشی، 1407، 307): به احتمال زیاد این اثر در نقد ابوبکر عبدالرحمن بن کیسان اصم یکی از مشهورترین رهبران معتزلی (ذهبی، 1413، 9: 402) و از مخالفان شیعه در سده دوم هجری بوده است. اصم در مخالفت با شیعیان و اصحاب امامیه کتابهایی همچون «الجامع علی الرافضة» (ابن ندیم، بیتا، 214) و «الرد علی هشام فی التشبیه» تألیف کرده بود. او همچنین با هشام بن حکم- متکلم نامور امامیه و سلف فکری فضل بن شاذان- مناظره داشته است که برخی با تعبیر «بُلِی بمناظرة هشام بن الحکم» از آن یاد کردهاند (ابن مرتضی، بیتا، 57).
آن چیزی که مخالفتهای شیعه و حتی برخی از معتزلیان را علیه او برانگیخته بود سخنان وی علیه امیر المؤمنین بوده است (ذهبی، 1413، 9: 402). اصم بسیاری از اقدامات امیرالمومنین را تخطئه میکرد و در مقابل، رفتارهای معاویه را بر صواب میدانسته است (ابن مرتضی، بیتا، 56- 57). قاضی عبدالجبار معتزلی میگوید: اصم بیانصافیهای بزرگی را در حق امیر المومنین روا داشته است (ابن مرتضی، بیتا، 57).
این رویکرد خصمانه اصم موجب شد بعضی از علما او را در زمره ناصبیان برشمارند (نباطی بیاظی، 1384، 1: 87). از این رو بسیاری از متکلمان امامیه در رد دیدگاه اصم آثاری تألیف کردند که کتاب «الرد علی الاصم» فضل بن شاذان نیشابوری یکی از آنهاست (نجاشی، 1407، 307). به نظر میرسد فضل نیز سخنان جنجال برانگیز راجع به مسئله امامت او را بر نتافته و این اثر را در اینباره نوشته است. نمیدانیم میزان نفوذ اصم معتزلی در خراسان به چه میزان بوده است ولی به هر روی فضل بن شاذان به عنوان عالم پرآوازه شیعیان خراسان علیه نظرگاه کینه توزانه اصم نسبت به امام علی، با نگارش چنین کتابی واکنش نشان داده است.
به نظر میرسد کتاب فضل بن شاذان یکی از نخستین ردیه نگاریهای شیعیان علیه اصم بوده است. پس از فضل بن شاذان نیز عالمان شیعی در رد دیدگاه اصم کتابهایی را تألیف کردند که در این زمینه میتوان به کتاب «الرد علی ابی بکر الاصم فی الاصول» ناصر اطروش (م 304 ق) از رهبران زیدیه (ناشناخته، بیتا، ورقه 11- 12) و کتاب «نقض کتاب الأصم فی الإمامة» شیخ مفید (م 413 ق) اشاره کرد (نجاشی، 1407، 400).
گفته میشود به دلیل سخنان خصمانه اصم نسبت به امیرالمومنین برخی از معتزلیان او را از جرگه خویش بیرون کردند (ابن ندیم، بیتا، 214). همچنین بشر بن معتمر از بنیانگذاران مکتب کلامی معتزله بغداد (ابن مرتضی، بیتا، 52) که به افضلیت امیرالمومنین اعتقاد داشت (ابن صلاح شرفی، 1415، 2: 201- 202)؛ نیز در رد وی دو کتاب به نامهای «الرد علی الاصم فی الامامة» و «الرد علی الاصم» را نوشت (ابن ندیم، بیتا، 185).
2.کتاب «النقض علی الاسکافی فی تقویه الجسم» (نجاشی، 1407، 307): شیخ طوسی از این کتاب با نام «النقض علی الاسکافی فی الجسم» یاد کرده است (طوسی، 1417، 198). اثر یاد شده یکی از مهمترین آثار فضل بن شاذان در نقد افکار معتزلیان میباشد. او این کتاب را در رد دیدگاه ابو جعفر محمد بن عبدالله سمرقندی اسکافی (م 240ق) (ذهبی، 1413، 10: 550) از رهبران نامدار معتزله بغداد (ملطی، 1413، 28) نوشته است. آنچه که از عنوان این کتاب بر میآید این است که فضل بن شاذان نظرگاه کلامی وی پیرامون جسم را به چالش کشیده است. گفتنی است که اسکافیِ معتزلی جسم را متشکل از دو جزء میداند (اشعری، 1400، 302)؛ ولی دقیقا نمیدانیم که فضل بن شاذان این تعریف اسکافی از جسم را مورد نقض قرار داده یا در مساله جسم نقد دیگری بر اسکافی داشته است. افزون بر این به نظر میرسد فضل این کتاب را در رد کتاب «الردّ علی هشام» اسکافی نوشته باشد (ابن ندیم، بیتا، 213). احتمالا اسکافی در آن کتاب هشام بن حکم- از مشایخ فکری فضل- را مانند سایر معتزلیان به تجسیم متهم کرده بود که فضل بن شاذان در مقام دفاع از استادش هشام بر آمده و ضمن نقد آن اثر، از جسم گرایی اسکافی سخن به میان آورده است.
3. کتاب «الوعد و الوعید» و کتاب «الوعید» (نجاشی، 1407، 307): به احتمال زیاد فضل بن شاذان این دو اثر را در رد معتزلیان نگاشته است؛ چه آنکه مسئله وعید یکی از اصول پنچگانه معتزلیان به شمار میرود که اکثر اندیشمندان امامیه دیدگاه وعید معتزلیان را برنمیتافته و آن را رد میکردند.
2. مرجئیان
جریان کلامی ارجاء یکی از مهمترین جریانهای فکری در سدههای نخستین به شمار میرفت. این نحله کلامی که در بستر کشمکشهای سیاسی و بر سر مسئله مهم عقیدتی ایمان به وجود آمده بود، در بسیاری از مناطق جهان اسلام در سدههای نخستین حضور داشته است. مرجئیان که به شدت به عدم تأثیر عمل در ایمان باورمند بودند، از سوی ائمه و اصحاب امامیه مورد انتقاد قرار داشتهاند. به نظر میرسد احادیث وارد شده ائمه در زمینه لزوم عملگرایی و انجام تکالیف دینی به طور غیر مستقیم نظرگاه کلامی مرجئیان را تخطئه کرده است (صدوق، 1404، 2: 133). اندیشمندان امامی همانند سائر گروههای فکری با نگارش آثاری با تفکر انحرافی مرجئیان مقابله میکردند. مومن طاق از متکلمان امامیه در تخطئه اندیشه مرجئیان کتاب «مجالسة مع ابی حنیفة و المرجئة» را تألیف کرد (نجاشی، 1407، 326). همچنین گفته شده است که ابوصلت هروی از اصحاب امام رضا در نقد افکار مرجئیان فعال بوده و با رهبران مرجی مناظره میکرده است (ذهبی، 1407، 17: 250).
در اواخر دوران حضور، فضل بن شاذان نیشابوری در خراسان علیه مرجئه موضع گیری داشته است. دانسته است که منطقه خراسان و ماوراءالنهر یکی از پایگاههای مهم مرجئیان به شمار میرفته است. از آنجا که بسیاری از مردم خراسان پیرو فقه ابو حنیفه (م 150ق)- یکی از نظریه پردازان برجسته فرقه مرجئه- بودند از این رو به نظرگاه ارجاء تمایل زیادی پیدا کردند. با اهتمام شاگردان و هواداران فکری ابوحنیفه، دیدگاه کلامی ارجاء به طور چشمگیری در خراسان بزرگ گسترش یافته، تا جاییکه بلخ از شهرهای مهم منطقه خراسان به مرجیآباد نامبردار شده بود (بلخی، 1350، 28). فضل بن شاذان نیشابوری که از نزدیک با عقاید مرجئه آشنایی داشته است به مقابله با آنان برخاست و کتاب «الرد علی المرجئة» را نگاشت (نجاشی، 1407، 307) به نظر میرسد کتاب «الایمان» فضل بن شاذان نیشابوری (نجاشی، 1407، 307) نیز واکنشی در برابر نظرگاه مخالفان از جمله مرجئه بوده است.
3. خوارج
یکی از جریانهایی که امامیه در دوران حضور ائمه با آنها مواجهه داشته و دیدگاههای کلامیشان را به چالش کشیده است خوارج میباشد. این گروه که در زمان خلافت حضرت امیرالمومنین علی به وجود آمده بودند، همواره با شیعیان اختلاف داشتند و کم و بیش با ائمه و اصحاب امامیه در نزاع بودند. گزارشها از گفتگوهای کلامی نافع بن ازرق از رهبران خوارج با امام حسین حکایت دارد (ابن عساکر، 1425، 14: 183- 184). گفته شده که امام باقر نیز با خارجیان گفتگوی کلامی داشته است (کلینی، 1363، 1: 97). همچنین بغدادی مقالات نگار مشهور اهل سنت کتابی به نام الرد علی الخوارج به امام صادق نسبت داده است (بغدادی، 1415، 322). در عصر حضرت رضا این گروه همچنان فعال بود و در زمان ولیعهدی حضرت برخی از آنان قصد ترور ایشان را داشتند (راوندی، 1409، 2: 766- 767). اصحاب ائمه نیز به طور فعال با خوارج درگیر بودند. گفته شده است که مومن طاق از اصحاب صاحب نام امام صادق و متکلم نام آور امامیه با خوارج بحث و گفتگو میکرده است (طوسی، 1404، 2: 426- 429). همو کتابی با نام «کلامه علی الخوارج» را در نقد اندیشه خارجیان تألیف کرده بود (نجاشی، 1407، 326). هشام بن حکم دیگر متکلم برجسته امامیه در عصر حضور که آشنایی بیشتری با خارجی مذهبان داشته است، نیز در نقد آراء و اندیشه آنها فعال بوده است (کلینی، 1363، 5: 345). با آگاهی بخشی هشام بن حکم، منصور نمری از شعرای نامدار سده دوم هجری به امامیه گروید (حصری قیروانی، 1972، 3: 705). هر چند در منابع فهرست نگاری از هشام اثری در نقد اندیشه خوارج سخنی به میان نیامده است ولی شاید بتوان گفت او در کتاب «الحَکَمین» به افکار خوارج توجه نشان داده است (نجاشی، 1407، 433).
فضل بن شاذان نیشابوری یکی دیگر از متکلمان برجسته عصر حضور نیز با خوارج درگیری داشته است. میدانیم که دامنه فعالیت خارجیان در زمان فضل به شهر نیشابور -یکی از مهمترین شهرهای خراسان- نیز رسیده بود و بر اساس برخی از گزارشها فضل بن شاذان به دلیل هجوم خوارج به بیهق (از نواحی نیشابور) از بیم آنان از آنجا متواری گردید (طوسی، 1404، 2: 821). به هر روی فضل در رد افکار یمان بن رئاب یکی از برجستهترین متکلمان خوارج (ابن ابی الحدید، 1378، 7: 10) کتاب «الرد علی یمان بن رئاب» را نگاشت (نجاشی، 1407، 307). یمان بن رئاب برادر علی بن رئاب- از اصحاب امام صادق (طوسی، 1404، 246)- است (شهید ثانی، 1430، 156) که آن دو با همدیگر دشمنی میورزیدند (ذهبی، 1413، 5: 264) و بارها با یکدیگر- ظاهرا در مسائل مذهبی- مناظره کردهاند (مسعودی، 1404، 3: 194). یمان بن رئاب متکلمی سرشناس میباشد که در نقد جریانهای کلامی فعال بوده در این زمینه آثاری از خود برجای گذاشته است (ابن ندیم، بیتا، 233). او برخلاف نظرگاه امامیه کتابی در تایید خلافت ابو بکر به نام «اثبات امامة ابیبکر» تألیف کرده بود (ابن ندیم، بیتا، 233). شاید سبب نگاشتن کتاب «الوصیة و الامامة» برادرشیعیاش علی بن رئاب واکنشی در برابر همین اثر بوده است (نجاشی، 1407، 250)، یا برعکس. یمان بن رئاب ظاهرا در خراسان میزیسته است (ذهبی، 1382، 4: 460). احتمالا دیدگاههای کلامی وی در نزد خوارج آن دیار از اهمیت بالایی برخوردار بوده است و از اینروست که فضل بن شاذان نیشابوری سالها پس از درگذشت یمان بن رئاب به نقد آراء او توجه نشان داده است.
فضل بن شاذان کتاب دیگری به نام «الرد علی یزید بن بزیع خارجی» نگاشته بود (طوسی، 1417، 198). احتمالا او همان یزید بن ابی انیسه خارجی میباشد که فرقه یزیدیه از خوارج بدو منسوب است (بغدادی، 1415، 263). بر اساس گزارش برخی از فرقه نگاران یزید بن ابی انیسه از بصره به منطقه تون خراسان کوچیده بود (بغدادی، 1415، 263). وی دارای دیدگاه انحرافی در موضوع پیامبری رسول خدا و ایمان اهل کتاب بوده است. گمان میرود حضور و فعالیت یزید بن ابیانیسه در تون خراسان، موجب شده است که فضل بن شاذان- مقیم نیشابور خراسان- با نظرگاه انحرافی وی آشنا شده و افکار او را نقد نماید.
4. جبرگرایان
از جمله گروههایی که متکلمان امامیه در عصر حضور علیه آنان موضعگیری داشتند جبرگرایان هستند. اندیشه جبرگرایی ریشهای کهن در تاریخ تفکر اسلامی دارد. جبرگرایان اعتقاد داشتند که هر آنچه در این عالم اتفاق میافتاد همه از آنِ خداوند باریتعالی است و انسان در انجام و عدم انجام آن قدرتی ندارد (شهاری صنعانی، 1423، 476). برخی پیدایش و رواج اندیشه جبرگرایی را با حکومت امویان و شخص معاویة بن ابی سفیان مرتبط میدانند (قاضی عبدالجبار، 1406، 143)؛ چه آنکه معاویه میکوشید اقدامات جنایتکارانه و کارهای نابجای خویش را مشروع جلوه دهد و از این رو آنها را ناشی از تقدیر الهی معرفی میکرد (قاضی عبدالجبار، 1406، 143- 144).
در اوان پیدایش جبرگرایی، ائمه در مقابل این اندیشه منحرف و مورد حمایت بنیامیه موضعگیری کرده و در نفی چنین باوری بسیار میکوشیدند (در این باره بنگرید به فرمایش حضرت امیرالمومنین: مفید، 1414، 1: 225- 226). تا جایکه جمله «الجبر و التشبیه امویان، و العدل و التوحید علویان» مشهور شد (سبحانی، 1428، 166). از امام صادق در نفی جبرگرایی روایات فراوانی نقل شده است و جمله معروف «لاجبر و لاتفویض» از آن حضرت است (کلینی، 1363، 1: 160؛ صدوق، بیتا، 206) که امامان بعدی نیز به نقل آن اهتمام داشتهاند. به ویژه در عصر امام رضا که جبرگرایان همچنان در جهان اسلام فعال بودند، آن حضرت با صراحت تمام به نقد عقاید جبرگرایان پرداخته است (طبرسی، 1386، 2: 198). حضرت رضا در مدت حضورش در مرو نیز همچنان به مبارزه با افکار جبرگرایان ادامه دادند و در آنجاست که باورمندان به جبر را کافر و از دائره اسلام خارج دانستند (طبرسی، 1386، 2: 198)؛ و در حدیثی دیگر ایشان دادن زکات به جبریان را جایز ندانستند (صدوق، بیتا، 362).
اصحاب امامیه نیز با بهرهگیری از فرمایشات امامان آثاری را در رد اندیشه جبر گرایی تألیف کرده بودند که در این زمینه میتوان به کتاب «الاستطاعة و الجبر» زرارة بن اعین (نجاشی، 1407، 175) و کتاب «الجبر و القدر» هشام بن حکم (نجاشی، 1407، 433)، دو تن از متکلمان برجسته شیعه و از اصحاب شاخص امام صادق و امام کاظم اشاره کرد.
در اواخر دوران حضور، فضل بن شاذان نیشابوری به عنوان متکلم نامدار امامیه در آن روزگار نیز با بهرهگیری از آموزههای ائمه و اصحاب سلف به انحراف عقاید جبرگرایان توجه داشته و علیه افکار و اندیشه آنان موضع گیری میکرد. میدانیم که منطقه خراسان در زمان امویان یکی از مراکز مهم اندیشه جبر گرایی به شمار میرفته است. جهم بن صفوان سمرقندی (م 128ق) موسس فرقه جهمیه و یکی از نظریه پردازان جریان جبریه (درباره آراء جهمیه بنگرید: بغدادی، 2003، 262)، در منطقه خراسان فعال بوده است (ذهبی، 1407، 9: 541). گزارشها حکایت از آن دارند که جهمیان جبرگرا در زمان فضل بن شاذان نیز فعالیت میکردند و از این رو فضل بر ضد اندیشه آنان واکنش نشان داده است (ابن شاذان، 1363، 4- 5). او در نقد اندیشه جبرگرایان کتابی با نام «النسبه بین الجبریة و الثنویة» نگاشت (نجاشی، 1407، 307). به نظر میرسد فضل در این اثر عقاید جبرگرایان را با دوگانه پرستان مقایسه کرده و مورد بررسی قرار داده بود؛ چنین کاری در آن روزگار در نوع خود قابل توجه میباشد. همچنین در کتاب «الایضاح» منسوب به فضل بن شاذان نیشابوری نیز مطالبی در نقد آراء جبرگرایان یافت میشود (ابن شاذان، 1363، 6).
5. اهل حدیث
در سدههای دوم، سوم و چهارم هجری جریان اهل حدیثِ اهل سنت از جریانهای مطرح و فعال در جهان اسلام به شمار میرفته است. اهل حدیث یا اصحاب حدیث به گروهی اطلاق میشود که روش و منش و نگرش خاص اعتقادی داشتهاند و در احکام فقهی و نیز در برخورد با معارف دینی منابع نقلی را زمینه اصلی مطالعات و مواضع خود قرار داده بودند (امیرخانی، 1391، 127). اینان که از بکارگیری عقل و تحلیل عقلانی در مسائل اعتقادی و معارف دینی به شدت پرهیز میکردند (سبحانی، 1412، 169)، میکوشیدند با شعارهایی چون «الاعتصام بالسنة نجاة» (دارمی، 1349، 1: 45) و «الذب عن السنة أفضل من الجهاد فی سبیل الله» (ذهبی، 1413، 10: 518) حدیثگرایی را در جامعه نهادینه سازند و گسترش دهند.
عقاید و افکار اهل حدیث هماره مورد نقد ائمه و اصحاب ائمه قرار داشته است (صدوق، بیتا، 117). احمد بن داود بن سعید فزاری معروف به ابویحیی جرجانی، از اصحاب امام هادی (طوسی، 1404، 394، 417) یکی از مهمترین متکلمان امامیه در عصر حضور است که به شدت در نقد آراء و عقاید اصحاب حدیث اهتمام ورزیده است. او که در آغاز در زمره رهبران اهلحدیث به شمار میرفته و آنگاه به امامیه پیوسته بود، آثار قابل توجهی در تخطئه اعتقادات و دیدگاههای همکیشان سابق خود به نگارش در آورد که عبارتند از: 1. کتاب «خلاف عمر بروایة اهل الحشو» (نجاشی، 1407، 454): ظاهرا در این کتاب اشکالات و اشتباهات خلیفه دوم به اعتراف حدیثگرایان اهل سنت، بازگو شده است.2. کتاب «محنة النابتة»: در این اثر دیدگاه اهل حدیث و فضائح آنان مورد بحث قرار گرفته بود (نجاشی، 1407، 454). 3. کتاب «الرد علی الاخبار الکاذبة»: جرجانی در این اثر روایاتی را که اصحاب حدیث در فضیلت خلفا نقل کرده بودند نقد کرد (نجاشی، 1407، 454). 4. کتاب «فضائح الحشویة» (نجاشی، رجال، 455): ظاهرا در این کتاب فضائح اهل حدیث را متذکر شده بود. 5. کتاب «الرد علی الحنبلیة» (ابن شهرآشوب، بیتا، 59): ظاهرا در این اثر نظرگاههای حنابله اهل حدیث را نقد کرده است. 6. کتاب «الرد علی السجزی» (طوسی، 1417، 81): گمان میرود سجزی یکی از رهبران اهل حدیث بوده که دیدگاه او از سوی جرجانی نقد شده است. فضل بن شاذان نیشابوری نیز کتابی به نام «الرد علی الحشویة» ظاهرا در رد اهل حدیث تألیف کرده بود (نجاشی، 1407، 307). بعید نمینماید ابویحیی جرجانی با فعالیتها و آگاهی بخشی فضل بن شاذان به امامیه گرویده باشد؛ چه آنکه آنها تقریبا همزمان در نیشابور میزیستند.
6. کرامیان
یکی از جریانهای مهم کلامی که در اواخر دوران حضور ائمه (نیمه سده سوم هجری) در محافل فکری جهان اسلام سر برآورده و رو به گسترش نهاد، جریان کلامی کرامیه میباشد. آبشخور معرفتی این گروه منحرف را باید در گروههایی چون مرجئه، مجسمه و حتی تصوف جستجو کرد. محمد بن کرام سجستانی (م 255ق) پیشوای کرامیان همچون مرجئیان اعتقاد داشت که ایمان تنها اقرار به لسان میباشد (ابن داعی رازی، 1364، 64؛ ابن صلاح شرفی، 1415، 2: 249). او همانند مجسمه، خداوند باریتعالی را جسم میپنداشته است (آمدی، 1423، 2: 12). همچنین کرامیان مانند صوفیان رفتاری زهدگرایانه داشته (ابن داعی رازی، 1364، 64) و مانند آنان برای عبادت به خانقاه (خانهگاه) میرفتند (مقدسی، 1411، 182). البته این شاخصههای اعتقادی و رفتاری ابن کرام قبلا مورد انتقاد ائمه قرار گرفته بوده است و روایاتی از آن حضرت در نفی ایمان مرجئی، جسم انگاری و زهدگرایی ریاکارانه در مصادر روایی موجود است.
در میان اصحاب امامیه فضل بن شاذان نیشابوری (م 260ق) در رد کرامیان موضعگیری کرده و کتابی نگاشت. فضل که معاصر ابن کرام بوده و به احتمال فراوان در نیشابور با او برخورد داشته است- چه آنکه ابن کرام مدتی در نیشابور حضور داشته و در آنجا فعالیتهای خویش را ادامه میداده است (اسفراینی، بیتا، 93)- لذا فضل بن شاذان با شناخت کاملی که از آراء و اندیشه محمد بن کرام داشته، با نگاشتن کتاب «الرد علی محمد بن کرام» او را مورد نقد قرار داده است (نجاشی، 1407، 307). از این رو این اثر حایز اهمیت میباشد. همچنین کتاب یادشده نخستین اثری است که در رد آراء و افکار محمد بن کرام در آن روزگار نوشته شده است. البته در آن عصر محمد بن یمان سمرقندی (م 268ق) و ابو سعید دارمی- اهل هرات- (م 280ق) دو تن از عالمان سنی مذهب خراسانی در نقد ابن کرام کتابهای نوشته بودند (حاجی خلیفه، بیتا، 1: 839؛ ابن پاشا بغدادی، بیتا، 1: 651، 2: 17). نقلهای اندکی از این کتاب ارزشمند فضل بن شاذان در منابع پسینی امامیه آمده است (طوسی، 1414، 736).
ب) جریانهای غیر اسلامی
میدانیم که همزمان با پیدایش دانش کلام، نحلههای فکری غیر اسلامی نیز کم و بیش در محیطهای علمی جهان اسلام فعال بودند و حضور برخی از این گروهها تا مدتها تداوم داشته است. در این قسمت از چگونگی برخورد و نقد کلامورزان شیعی با این جریانهای برون دینی سخن به میان خواهیم آورد.
1. مانویان و دوگانه پرستان
کیش مانوی (منانیه) و دوگانه پرستی (ثنویه) قبل از ظهور اسلام در پهنه جغرافیایی بین النهرین و ایران کم و بیش رواج داشته است. با گسترش قلمرو اسلامی با فتح سرزمین ایران، مسلمانان بیش از پیش با آراء و عقاید مانویان آشنا شدند. در دوران خلافت امویان و عباسیان بر اثر حضور و فعالیت پیروان این نحله عقیدتی در بعضی از مناطق جهان اسلام، برخی به کیش مانوی گرایش پیدا کردند و یا برخی متهم به مانویگری شدند.
به هر روی اندیشمندان مسلمان در سدههای نخستین با تفکر انحرافی مانوی مقابله کرده و کتابهایی تألیف کردند (ابن ندیم، بیتا، 318؛ هارونی، 1387، 34). ائمه نیز با اندیشه مانویان به شدت مخالفت میورزیدند که روایات حضرت امام صادق در رد عقاید مانویان (طبرسی، 1386، 2: 91- 92) و همچنین گفتگوهای آن حضرت با ثنویان (صدوق، بیتا، 243- 250) و با ابن ابیالعوجاء مانویمذهب از ایننمونههاست (صدوق، بیتا، 253- 254). به گفته فضل بن شاذان نیشابوری گروهی از ثنویان- ظاهرا در خراسان- به خدمت حضرت رضا رسیده و درباره صانع عالم از آن حضرت پرسشهایی مطرح کردند (صدوق، بیتا، 270). بعید نیست این ثنویان همان مانویان دوگانه پرست بوده باشند.
منطقه شرق اسلامی که قبل از اسلام و پس از قتل مانی، کیش مانوی در آن گسترش یافته بود، در عصر اسلامی و در زمان حکومت امویان نیز همچنان مناطقی از خراسان و ماوراءالنهر محل حضور مانویان به شمار میرفته است (ابن ندیم، بیتا، 397). در زمان خلافت عباسیان نیز از فعالیتهای آنان در آن مناطق گزارشهایی در دست است (ابن ندیم، بیتا، 400- 401)؛ حتی در دوران خلافت مامون و معتصم عباسی یک ماوراءالنهری به نام نصر بن هرمزد رهبری مانویان را برعهده داشته است (ابن ندیم، بیتا، 398). با توجه به فعالیتهای مانویان و دوگانه پرستان در منطقه خراسان، فضل بن شاذان نیشابوری که از نزدیک با عقاید مانویان و ثنویان آشنا بود، آثار منحصر به فردی را در نقد آراء و اندیشه آنان به به نگارش در آورد که عبارتند از: 1. کتاب «الرد علی المنانیة» (نجاشی، 1407، 307): گمان میرود این کتاب یکی از نخستین نگاشتههای مسلمانان در نقد عقاید مانویان باشد. تقریبا در همین دوران قاسم رسی (م 246ق) از امامان زیدیه با نگاشتن کتاب «الرد علی ابن المقفع و نقض کلامه فی الانتصار لمانی فی التثنیة» عقاید مانویان را به چالش کشیده بود (هارونی، 1387، 34). 2- کتاب «الرد علی الثنویة» (نجاشی، 1407، 307). هشام بن حکم زعیم فکری فضل بن شاذان نیز کتابی به نام «الرد علی اصحاب الاثنین» داشته است (نجاشی، 1407، 433). احتمالا این کتاب نیز در رد مانویان دوگانه پرست بوده است. همچنین فضل کتابی به نام «النسبة بین الجبریة و الثنویة» تألیف کرد (نجاشی، 1407، 307). همانگونه که اشاره شد، احتمال میرود وی در این اثر افکار جبرگرایان مسلمان را با ثنویان مقایسه کرده باشد.
2. مسیحیان
یکی از گروههای مورد نقد اصحاب متکلم امامیه در دوران حضور، مسیحیت بوده است و حتی امام رضا نیز با آنان گفتگوی انتقاد آمیز داشته است. میدانیم که مسیحیان در بعضی از مناطق خراسان حضور داشتهاند (مقدسی، 1411، 323). بنا بر برخی گزارشها تختگاه رهبر مسیحیان خراسان در مرو بوده است (بیرونی، 1422، 359). در زمان حضور حضرت رضا در شهر مرو، مامون عباسی یکی از گروههایی را که برای مناظره با حضرت رضا فرا خوانده بود، مسیحیان بودند. حضرت رضا در آن مجلس با جاثلیق بزرگ مسیحیان مناظره کردند (صدوق، بیتا، 420). احتمالا جاثلیق یاد شده همان رهبر مسیحیان مرو بوده است. به هر روی امام رضا در آن گفتگو با استناد به فرازهایی از انجیل و سخنان حواریون حضرت عیسی حقانیت اسلام و نبوت حضرت خاتم الانبیاء را اثبات کردند (صدوق، 1404، 1: 141- 143). همچنین آن حضرت با ادله عقلی و نقلی از انحرافات مسیحیان در توحید سخن به میان آوردند (همان). البته پیش از این نیز میان برخی از ائمه و رهبران مسیحی مناظرههایی برگزار شده بود که مناظره امام باقر با اسقف شام یکی از آنهاست (کلینی، 1363، 8: 122- 123). افزون بر مناظره ائمه با مسیحیان، برخی از اصحاب امامیه نیز مباحثاتی با بزرگان مسیحیت داشتهاند از جمله مناظره معروف هشام بن حکم با بریهه اسقف مسیحیان بغداد میباشد که هشام بن حکم با ادله متقن اتحاد تثلیثی مسیحیت را رد کرد و موجب اسلام آوردن بریهه گردید (صدوق، بیتا، 270، 271، 272). همچنین علی بن اسماعیل میثمی از اصحاب حضرت رضا و از شاگردان هشام بن حکم نیز با برخی از مسیحیان گفتگوی عقیدتی داشته است (مفید، 1414، 58).
فضل بن شاذان نیشابوری نیز با نگاشتن کتاب «الرد علی المثلثة» همانند اسلافش عقاید مسیحیان را به چالش کشیده است (نجاشی، 1407، 307). گزارشها از حضور مسیحیان در شهر نیشابور حکایت دارند. از این رو احتمالا فضل بن شاذان از نزدیک با عقاید آنان آشنا بوده و با آگاهی تعالیم شان را نقد کرده است. شاید بتوان گفت این کتاب نخستین و یکی از محدودترین آثاری باشد که در تاریخ تفکر امامیه- در سدههای اولیه- در نقد اعتقادات مسیحیان نوشته شده است. هرچند امروزه این اثر با ارزش در دسترس نیست و از محتوایش خبری نداریم ولی میتوان حدس زد که فضل نیز مانند دیگران تثلیث یا سهگانه انگاری، شاه کلید اعتقادات مسیحیت را مورد هدف و نقد قرار داده است.
3. فلسفهگرایان
با گسترش فتوحات در شرق و غرب اسلامی، مسلمانان کم کم با اندیشهها و مکاتب فکری سایر ملل آشنا شدند. مکتب فلسفی یونان یکی از آنان است. آشنایی مسلمانان با آموزه و اندیشههای فلسفی به سده نخست هجری بر میگردد که در سده دوم هجری با روی کار آمدن عباسیان و ترجمه متون فلسفی و غیر فلسفی یونانیان با پشتوانه خلفای عباسی بیش از پیش اندیشه فلسفی در میان جامعه اسلامی جای باز کرد (ابن ندیم، بیتا، 304). ترجمه متون یونانی و رومی در عصر هارون و مامون دو خلیفه مقتدر عباسی و با حمایت وزیران برمکی روند رو به رشدی به خود گرفت (ابن ندیم، بیتا، 304). با این همه در آن روزگار اندیشمندان مسلمان روی خوش به آراء فیلسوفان نشان ندادند و میکوشیدند تا فیلسوفان و مبانی فکری آنان را نقد نمایند. در میان متکلمان امامیه نیز موضع منفی نسبت به عقاید فلسفی وجود داشته است. هشام بن حکم کتاب «الرد علی ارسطاطالیس فی التوحید» در نقض افکار ارسطو فیلسوف شهیر یونانی نگاشت (نجاشی، 1407، 433) که این اثر یکی از نخستین ردیهنگاریهایی محسوب میشود که در سده دوم قمری در نقد اندیشه ارسطو نوشته شده است. گفتنی است هشام بن حکم به دلیل اشکال به دیدگاههای فلاسفه مورد غضب یحیی برمکی وزیر هارون الرشید قرار گرفت (طوسی، 1404، 2: 530). فضل بن شاذان نیشابوری که میراثدار فکری هشام بن حکم در روزگار خویش به شمار میرفت کتابی با عنوان «الرد علی الفلاسفه» در نقد آراء فیلسوفان نگاشت (نجاشی، 1407، 307) که شیخ طوسی با نام «النقض على من یدعی الفلسفة فی التوحید والاعراض و الجواهر و الجزء» از آن یاد کرده است (طوسی، 1417، 198). از میزان حضور و فعالیت فیلسوفان در خراسان دوران فضل چیزی نمیدانیم ولی دانسته است که پس از نهضت ترجمه، آراء فلسفی در جامعه مسلمانان کم و بیش رواج داشته است از این رو احتمال میرود خراسانیان نیز با اندیشه فلسفی آشنا بودهاند.
نتیجهگیری
در این پژوهه با تکیه به آثار ردیهنگاریهای متکلمان امامی از حضور و فعالیتهای گسترده و پررنگ فرق و نحل اسلامی و غیر اسلامی در جهان اسلام در عصر حضور ائمه به آگاهی خوبی دست یافتیم. کلامورزان امامیه در این برهه زمانی با تألیف آثار مهم و متعددی در صدد نقد اندیشههای انحرافی این گروهها برآمدند و گاه نخستین ردیهها مانند رد بر ارسطو و رد بر مانویان در میان جامعه اسلامی را متکلمان امامی نگاشتهاند و از این رو در نقد سایر نحلههای فکری پیشگام بودند. متکلمان امامی عصر حضور همانگونه که اندیشه اختیار عنان گسیخته انسان را به عنوان اندیشه معتزلی به نقد کشیده، نسبت به نقد اندیشه جبرگرایان نیز اهتمام داشتهاند؛ همچنان که اندیشه مرجئه در ایمان از سوی آنان به چالش کشیده شده، اندیشه ناصحیح خوارج را نیز مورد تاخت و تاز قرار داده اند. متکلمان امامیه نه تنها نسبت به اندیشههای انحرافی جریانهای اسلامی حساس بوده و واکنش نشان دادهاند، بلکه آبشخور و سر چشمههای این اندیشهها که بیرون از تفکر اسلام بودند را نیز نقد کردهاند.
فهرست منابع
ابن ابی الحدید، عزالدین بن هبة الله، 1378ق، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیجا، دار احیاء الکتب العربیة.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، بیتا، معالم العلماء، تحقیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، بیروت، دار الاضواء.
ابن پاشا بغدادی، اسماعیل، بیتا، هدیة العارفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
ابن داعی رازی، سید مرتضی، تبصرة العوام، تحقیق: عباس اقبال آشتیانی، تهران، انتشارات اساطیر، 1364ق.
ابن شاذان، فضل، 1363ق، الایضاح، تحقیق: سید جلال الدین ارموی، تهران، انتشارات دانشگاه.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، 1404، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح: علی اکبر غفاری، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
ابن صلاح شرفی، احمد بن محمد، 1415ق، عدة الاکیاس فی شرح معانی الاساس، صنعاء، دار الحکمة الیمانیة.
ابن عدیم، عمر بن احمد، 1408ق، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، موسسة البلاغ.
ابن عساکر، علی بن حسن، 1425ق، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر.
ابن مرتضی، احمد بن یحیی، بیتا، طبقات المعتزلة، تحقیق: سوسنه دیفلد فلرز، بیروت، مکتبة الحیاة.
ابن منور، محمد، 1367ق، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، تحقیق: محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات آگاه.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق، بیتا، فهرست، تحقیق: رضا تجدد، بیجا.
اسفراینی، ابوالمظفر، بیتا، التبصیر فی الدین، تحقیق: محمد زاهد کوثری، قاهره، المکتبة الازهریة للتراث.
اشعری، ابوالحسن، 1400ق، مقالات الاسلامیین، تحقیق: هملوت ریتر، آلمان، فرانس شتاینر.
آمدی، سیف الدین، 1423ق، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق: احمد محمد مهدی، قاهره، دار الکتب.
امیرخانی، علی، 1391ش، جریانشناسی اصحاب حدیث (از ابتدای شکلگیری تا دوران اقتدار اشاعره)، مجله نقد و نظر، ش 66، تابستان 1391، ص 126- 146.
برقی، احمد بن ابی عبدالله، 1370ش، المحاسن، تحقیق: سید جلال الدین ارموی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، 2003م، اصول الایمان، تحقیق: ابراهیم محمد رمضان، بیروت، مکتبة الهلال.
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، 1415ق، الفرق بین الفرق، تحقیق: ابراهیمرمضان، بیروت، دارالمعرفة.
بلخی، عبدالله بن عمر، 1350ش، فضائل بلخ، ترجمه: عبدالله بن محمد بلخی، تحقیق: عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
بیرونی، ابوریحان، 1422ق، الآثار الباقیة، تهران، نشر میراث مکتوب.
حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
حصری قیروانی، ابراهیم بن علی، 1972م، زهر الآداب، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، دار الجیل.
حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399ق.
حمیری، عبدالله بن جعفر، 1413ق، قرب الاسناد، چاپ اول، قم، مؤسسه آل البیت.
حمیری، نشوان بن سعید، بیتا، الحور العین، کمال مصطفی، مصر، مکتبة الخانجی.
دارمی، عبدالله بن الرحمن، 1349ق، سنن الدارمی، دمشق، مطبعة الاعتدال.
ذهبی، محمد بن احمد، 1407ق، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ اول، بیروت، دار الکتاب العربی.
ذهبی، محمد بن احمد، 1413ق، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة.
ذهبی، محمد بن احمد، 1382ق، میزان الاعتدال، تحقیق: علی محمد البجاوی، بیروت، دار المعرفة.
راوندی، قطب الدین، 1409ق، الخرائج و الجرائح، قم، موسسه الامام مهدی.
سبحانی، جعفر، 1412ق، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایة، قم، لجنه ادارة الحوزة العلمیة.
سبحانی، جعفر، 1428ق، محاضرات فی الالهیات، قم، موسسه امام صادق.
شهاری صنعانی، علی بن عبدالله، 1423ق، بلوغ الارب و کنوز الذهب، تحقیق: عبدالله احمد الحوثی، عمان، موسسه زید بن علی.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، بیتا، الملل و النحل، تحقیق: محمد سید گیلانی، بیروت، دار المعرفة.
شهید ثانی، زین الدین بن علی، 1430ق، حاشیة الشهید الثانی علی خلاصة الاقوال، تحقیق: نزار الحسن، بیروت، موسسة البلاغ.
صدوق، محمد بن علی، بیتا، التوحید، تحقیق: سیدهاشم حسینی، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
صدوق، محمد بن علی، 1404ق، عیون اخبار الرضا، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه اعلمی.
صدوق، محمد بن علی، 1405ق، کمال الدین و تمام النعمة، علی اکبر غفاری، قم، موسسه نشر اسلامی.
طبرسی، احمد بن علی، 1386ق، الاحتجاج، تحقیق: سید محمد باقر خرسان، نجف اشرف، دار نعمان.
طوسی، محمد بن حسن، 1404ق، اختیار معرفة الرجال، تحقیق: مهدی رجایی، قم، مؤسسه آلالبیت.
طوسی، محمد بن حسن، 1414ق، الامالی، قم، دار الثقافة.
طوسی، محمد بن حسن، 1417ق، فهرست، تحقیق: جواد قیومی، قم، نشر الفقاهة.
فیومی، احمد بن محمد، بیتا، المصباح المنیر، بیجا، دار الفکر.
قاضی عبدالجبار، عبدالجبار بن احمد، 1406ق، فضل الاعتزال، تحقیق: فواد سید، تونس، دار التونسیة.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1363ش، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
سید مرتضی، علی بن حسین، 1405ق، رسائل، تحقیق: سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم.
مسعودی، علی بن حسین، 1404ق، مروج الذهب، چاپ دوم، قم، دار الهجرة.
مفید، محمد بن محمد، 1414ق، الارشاد، تحقیق: آل البیت، بیروت، دار المفید.
مفید، محمد بن محمد، 1414ق، الفصول المختارة، علی میرشریفی، بیروت، دار المفید.
مقدسی، محمد بن احمد، 1411ق، احسن التقاسیم، قاهره، مکتبة مدبولی.
ملطی، محمد بن احمد، 1413ق، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، تحقیق: محمد عزب، قاهره، مکتبة مدبولی.
ناشناخته، بیتا، نسخهای خطی و نویافته، موجود در کتابخانه کاشف الغطاء، نجف.
نباطی بیاضی، علی بن یونس، 1384ق، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تحقیق: محمد باقر بهبودی، بیجا، المکتبة المرتضویة.
نجاشی، احمد بن علی، 1407ق، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیریزنجانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
هارونی، یحیی بن حسین، 1387ش، الافادة، تحقیق: محمد کاظم رحمتی، تهران، میراث مکتوب.