نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
ساختار[1] به معنای ترتیب و چینش بخشها، عناصر و مؤلفههای گوناگون متناسب با هم که در سامانهای کلی ارائه شده باشند یا مجموعهای از اعضای مشخص که هر یک ضمن برخورداری از نقش ویژۀ خود مجموعاً درصدد تحقق کارکرد خاصی هستند (ر.ک: صدری افشار و دیگران: 1389، 2: 1532؛ انوری: 1388، 2: 1237) آمده است.
بنابراین تحلیل ساختار به معنای چیدمان مسائل با هندسه و نظام مشخص هر چیزی در گرو تشخیص اجزای سازنده، نقش و نسبت هر یک از آن اجزاء و کارکرد همه آنها با یکدیگر است.
علیرغم جایگاه کمی و کیفی مباحث معرفتی و عقیدتی در نصوص دینی قرآن و سنت، نص صریحی که بیانگر ساختار عقاید دینی باشد به چشم نمیخورد. هر چند آیه شریفه: }آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیکَ الْمَصِیرُ{ (بقره: 285)، و برخی نصوص روایی(رجوع کنید: کلینی:1: 50؛ صدوق: 239؛ طوسی: 30) می تواند بیانگر ساختار مباحث علم کلام باشد، اما در تألیفات متعدد ادوار مختلف کلام شیعی کمتر اشارهای به این نصوص و نقش آنها در ساختار مباحث شده است.[2]
از متکلمان عصر حضور سخنی در باب ساختار مباحث کلامی گزارش نشده است، و آنان بیشتر دغدغه حل مسائل مورد ابتلا و نیاز را داشتند.
ساختارمندی کلام شیعه در عصر غیبت توسط متکلمانی چون ابراهیم بن نوبخت، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، و شیخ طوسی، انجام گرفت. در عصر غیبت، شیخ مفید (413 ق) آن را ساختارمند کرد، و سید مرتضی، و بیشتر و بهتر از او شیخ طوسی، به کمال نسبی آن اقدام کردند. در قرن هفتم خواجه نصیر طوسی (672 ق) طی فرایندی در کتاب «تجرید الاعتقاد» ساختار نسبتاً جدیدی در شش مقصد بدان داد که تا مدتها معیار رایج بین متکلمان شیعی و سنی بود. از قرن یازدهم به بعد در مدرسه اصفهان، تهران، قم و نجف معاصر تحت تأثیر عواملی از جمله تغییر کمی و کیفی در موضوع و محتوای علم کلام ساختار نسبتاً متفاوتی از آن ارائه شد.
1. ساختار موضوعی: از قرن چهارم و پنجم تاکنون ساختار کلام شیعی –درحد موضوعات و محورهای کلی نه مباحث و مسائل– براساس متون در دسترس را میتوان چنین گزارش کرد:
1 ـ 1. معرفتشناسی: معرفت شناسی نام شاخهای از معرفتهای عقلی است که در عصر جدید مطرح شده است، ولی بحثهای آن، به صورت پراکنده، همواره مورد توجه پژوهشگران علوم عقلی بوده است. توجه جدیدی که به این مباحث شده این است که باید قبل از ورود به مباحث فلسفی و کلامی به بررسی آنها پرداخت؛ چرا که موضعگیری پژوهشگران در مسایل معرفت شناسی در سرنوشت آراء فلسفی و کلامی آنان تأثیر بسزایی دارد. این مطلب، در گذشته نیز مورد توجه برخی از متکلمان بوده و آنان پیش از ورود به مباحث کلامی، برخی از مهمترین مسایل معرفت شناسی را مطرح کردهاند[3]، ولی غالبا، در ابواب یا فصول دیگر مانند «احکام نظر» و مبحث علم در باب کیفیات نفسانی، مطرح شده است. در دوران معاصر نخست علامه طباطبایی، در اصول فلسفه و روش رئالیسم، مباحث معرفت شناسی را مقدم بر مباحث فلسفی قرار داد، و سپس این روش در دو کتاب «فلسفتنا» و «آموزش فلسفه» پیگیری شد، چنانکه آثار مستقلی چون «مسئله شناخت» و «شناخت شناسی در قرآن» نیز در اینباره نگارش یافت. به همین جهت بعضاً در طلیعه آثار و مباحث کلامی و مستقل از مباحث نظر، مطرح شده است.
2 ـ 1. امور عامه (الهیات بالمعنی الاعم): الهیات به معنای عام از امور عامه فلسفه و مباحث عمومی- که اختصاص به قسم خاص از موجودات ندارد– مانند کلیات احکام وجود، مباحث مربوط به علت و معلول، واجب و ممکن، واحد و کثیر، قوه و فعل، حدوث و قدم و... بحث میکند.[4]
این مباحث ابتدا جزو علم کلام به شمار نمیرفت، هرچند متکلمان بنا به ضرورت با عنوان «اللطیف من الکلام» بدانها میپرداختند.[5]
با گسترش مباحث فلسفی و ضرورت استناد و استفاده از قواعد، مبانی و مبادی فلسفه به عنوان مبادی و مقدمات[6] در اثبات، تبیین و دفاع از آموزههای دینی که به نظر کلیت استناد و استفاده از آن قواعد و مبانی مورد تأیید ائمه: نیز بوده است[7] طرح اینگونه مباحث در علم کلام بیشتر شد، ابواسحاق نوبختی در الیاقوت فی علم الکلام و سپس حکیم متأله خواجه نصیر طوسی (672ق) متن کلامی تجرید الاعتقاد را در شش مقصد تنظیم کرد، که دو مقصد اول و دوم آن، مباحث فلسفی، و چهار مقصد دیگر، مباحث اعتقادی (ذات، صفات، افعال خداوند، نبوت، امامت و معاد) را در بر دارد.
این ساختار و سامانه به عنوان الگویی عملی و اجرایی در بسیاری از آثار کلام شیعه و سنی مورد استفاده بود تا اینکه بار دیگر، مباحث فلسفی از تألیفات کلامی مجزا گردید. «گوهرمراد» و «سرمایه ایمان» ملا عبدالرزاق لاهیجی، و «اسرار الحکم» ملا هادی سبزواری، و «کفایة الموحدین» طبرسی، نمونههای بارز این ساختارند. و در عصر حاضر نیز همین شیوه رواج دارد، که کتاب «الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل» از مصادیق شاخص آن است. متکلمان یا مراکز کلامیای که رویکرد عقلی و فلسفی دارند، مباحث فلسفی را به صورت مستقل و به عنوان مبادی علم کلام، مطرح میکنند.
3 ـ 1. آموزههای اعتقادی:
1 ـ 3ـ 1. اصول اعتقادی: مراد از اصول اعتقادی، تعالیم و آموزههایی است که هر انسانی به صورت اجمال یا تفصیل باید بدانها معرفت و شناخت، و سپس ایمان و اعتقاد داشته باشد. طرح این تعالیم و آموزهها از آغاز مورد توجه متکلمان شیعه با روی کردهای مختلف نصگراییِ محدث- متکلمان و عقلگرایی بوده است. گاهی برخی مباحث مانند خدا و صفات (با محوریت توحید و عدل) و امامت و ویژگیهای آن- در طول تاریخ- و شریعت و زوایای مختلف آن- در قرن اخیر- با احراز اولویت بیشتر در پی پرسشها و شبهات، علاوه بر طرح در خلال مباحث، به طور مستقل و به صورت متنوع و متعدد نیز طرح و بررسی شده است.
قبل از بررسی تفصیلی، گزارش اجمالی آن بدین شرح تقدیم میشود:
الف. خدا و صفات: امکان، حدود و راههای شناخت خدا، براهین اثبات ذات و صفات، تقسیمبندیهای مختلف صفات از جمله تقسیم به صفات ثبوتی مانند: قدرت، علم (بداء)، حیات، اراده، سمع و بصر، ادراک، وحدت، کلام، غنی، حکمت، توحید (مراتب و نصاب آن)، و صفات سلبی مانند: نفی شریک، ترکیب، حلول، اتحاد، جهت، رؤیت، محل، مکان. مباحث توسل، تبرک، استشفاء، نذر، زیارت (به تناسب بحث توحید و شرک)، مباحث عدل و افعال خداوند مانند: قضا و قدر، جبر و اختیار، سعادت و شقاوت، هدایت و ضلالت.
ب. دین و نبوت: نبوت عامه: ضرورت بعثت، عمومیت بعثت، شرایط و ویژگیهای پیامبر، عصمت، اعجاز، علم، وحی. نبوت خاصه: پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله6 ویژگیها، فضائل و کمالات، خاتمیت، معجزات، معراج، قرآن، تحریف ناپذیری، رابطه قرآن و سنت، جامعیت، کمال، شرایع و ادیان دیگر.
ج. امامت: وجوب نصب امام، جایگاه امام و امامت، شؤون امام، ویژگیهای امام، عصمت (تفضل یا استحقاق؟ ملاک، مراتب و دلایل آن)، علم (اقسام علم غیب، گستره و منشأ آن)، امامت خاصه، تعداد و مصادیق، دلائل نقلی (آیات و روایات) و عقلی بر امامت امیرمؤمنان و امامان بعدی، مهدویت و غیبت، رجعت، احکام مخالفان، غلو و غالیان.
د. مرگ و معاد: حقیقت مرگ، روح، برزخ، معاد جسمانی، ثواب و عقاب، احباط و تکفیر، بهشت و جهنم، خلود، رجعت، تناسخ، عفو، شفاعت، توبه، اشراط الساعة، ایمان و کفر، احکام آخرت (قبر، عذاب قبر، میزان، حساب، نامه اعمال، صراط و... ).
2 ـ3 ـ 1. قواعد کلامی: به مسئلهای علمی که در ابواب مختلف یا مسائل گوناگون یک باب به کار رفته و در تبیین آن مسائل بدان استناد شود «قاعده» گفته میشود.[8] بر همین اساس فقهاء مسائل فقهی را از قواعد فقهی -مسائل و مباحثی که در یک یا چند باب و یا در تمامی ابواب فقه جریان دارند مانند «قاعده من ملک» در احکام معاملات، «قاعده اصالة الصحة والفراغ» در عبادات، و «قاعده لاضرر» در اکثر ابواب فقه (بجنوردی: 1419ق، 1: 6، 7) - جدا کردهاند.
این قواعد قرنها است توسط فقیهان ارجمند با الهام و اصطیاد از آیات و روایات نبوی (مبلغی، قواعد فقهی نبوی)، و احادیث ائمه اهل بیت، به صورت مستقل با همین عنوان مطرح شده است (بجنوردی، 1419ق، 1: 10 ـ 15)، اما در علم کلام نسبت به قواعد کلامی- مباحث و مسائلی که نوعی شمول و فراگیری داشته و در باب یا ابوابی از مباحث کلامی جریان مییابد (ربانی گلپایگانی: 1418ق، 7)- چنین اقدام مستقلی صورت نگرفته است.[9] هرچند از همان دورههای نخستین عصر حضور قواعدی مانند «قبح تقدیم مفضول بر فاضل» (مجلسی، 47: 396، 399) «لطف» و «حکمت» (طبرسی: 2: 217، 226 ـ 231) مطرح و مورد استفاده و استناد متکلمان و محدث- متکلمان بوده، و در قرنهای پنجم به بعد قواعد دیگری مانند حسن و قبح، تکلیف، و اصلح، در خلال مباحث توحید و عدل، و به ویژه در افعال الهی، مطرح شد[10].
3 ـ3 ـ 1. کلام جدید: این اصطلاح که بیش از یک قرن از طرح آن در حوزه دین پژوهی میگذرد ابتدا در غرب توسط شلایر ماخر آلمانی (1768 ـ 1832م) و سپس ویلیام جیمز در سالهای آغازین قرن بیستم ( 1901 ـ 1902م) مطرح شد (ربانی گلپایگانی: 1378،50)، و در جهان اسلام توسط سید احمد خان هندی (1315ق) (شریف: 1362، 4: 202) و در ایران اواخر دهه پنجاه توسط استاد شهید مرتضی مطهری (1358ش) مطرح شد و رسمیت یافت. (مطهری: 1375، 24: 284).
با گسترش مباحث معرفتی و دین پژوهی مقالات و کتابهای متعددی با این عنوان توسط چهرههای علمی حوزوی و دانشگاهی ترجمه و یا تألیف شد (ر.ک: کمپانی، 1386).
2 . الگوها:
با توجه به ساختارمند شدن علم کلام شیعه در مدرسه بغداد (قرن چهارم و پنجم)، گزارش سیر ساختاری این علم در دو الگوی نزدیک به هم بدین شرح قابل عرضه است:
الف: ساختار چهارضلعی: این ساختار ابتدا توسط شیخ مفید (۴۱3ق) در مقدمهی «المقنعه» (مصنفات الشیخ المفید، ۱۴: ۲۹-۳۴) و «النکت فی مقدمات الاصول» (مصنفات الشیخ المفید، ۱۰: ۳۱- ۵۵) در چهار باب: خدا و صفات، نبوت، امامت و معاد (وعد و وعید) ارائه شد. سپس سید مرتضی (۴۳۶ق) در دو کتاب متفرع بر هم «الملخّص فی اصول الدین» و «الذخیرة فی علم الکلام»[11] و «شرح جمل العلم و العمل»[12] با کمی تفاوت، آنها را در چهار باب: خدا و صفات، عدل، نبوت و امامت ارائه کرد.
بعداً محقق حلی (۶۷۶ق) در «المسلک فی علم الکلام» همین چهار باب را با تغییر عنوان «عدل» به «افعال» پیگرفت[13].
علامه حلی (۷۲۶ق) در «نهج الحق و کشف الصدق»[14] مطابق با چینش شیخ مفید، و در بین معاصران علامه سید محمد حسین طباطبایی (۱۴۰۲ ق) در کتاب «شیعه در اسلام» با کمی تغییر در ساختار- به ترتیب: خداشناسی، پیغمبرشناسی، معادشناسی و امام شناسی- همان ابواب مورد نظر شیخ را ارائه کرده است. (همان، شیعه در اسلام: ۱۰۱-۱۹۳) استاد محمد تقی مصباح یزدی نیز بخش اعتقادات معارف قرآن را در چهار بحث: خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و راه و راهنما شناسی ارائه کرده است (مصباح یزدی: 1389، 38-39).
ب: ساختار پنجضلعی: شیخ طوسی در کتاب «الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد» با چینش نسبتاً جامعتری مباحث را در پنج باب: خدا و صفات، عدل، وعد و وعید، نبوت و امامت[15]، و در «رسالة فی الاعتقادات» با جابجایی جزئی و تغییر عنوان به گونه بهتری مباحث را در پنج ضلع: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد ارائه کرد (شیخ طوسی: 1389، ۱۰۳ -102)، هر چند در مقام اجرا به هر دلیل به طور کامل بدان پایبند نشد.[16]
نظم و چینش او در مسائل جزئی[17] موجب شد تا متکلمان بعدی همچون ابوصلاح حلبی (447ق) در تقریب المعارف فی الکلام، [مسائل التوحید، العدل، النبوة، الامامة (مباحث معاد را ندارد)]، ابن زهرۀ حلبی (585 ق) در غنیة النزوع فی علمی الأصول و الفروع [التوحید، العدل، النبوة، الإمامة، الوعد و الوعید]، و خواجه نصیر (672ق) در تألیفات کلامی خود همان تنظیم و ساختار کلان و تفصیلی او را، گاهی با تغییرات جزئی و اندک، مورد توجه و الگو قرار دادند.
موقعیت علمی، سیاسی و اجتماعی خواجه نصیر و ویژگیهای تأثیرگذار کتاب «تجرید الاعتقاد» (جبرئیلی: 1393، ۲: 326-328) و اقدامات و تلاشهای علامه حلی موجب شد تا اکثر متکلمان شیعی و سنی پای بند این ساختار با چینش خواجه شوند. هرچند برخی شخصیتها آثاری متمایز در کلیات، و مشترک در جزئیات و زیرفصلها، در نسبت با آن ارائه کردهاند، میتوان از علی بن یونس بیاضی نباطی (۸۷۷ ق)[18]، فیاض لاهیجی (۱۰۷۲ق)[19]، فیض کاشانی (۱۰۹۱ق)[20]، علامه محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱ق)[21]، ملا هادی سبزواری (۱۲۸۹)[22]، علامه سید محمد حسین طباطبایی (۱۴۰۳ق)[23]. استاد مرتضی مطهری (۱۴۰۰ق)[24] و آیت الله محمد تقی مصباح یزدی[25] نام برد.
3. ملاکها: هرچند بسیاری از متکلمان توضیح و تبیینی در بارهی ملاک و معیار ساختار مورد نظر خود ارائه نکردهاند، امّا با مطالعه و بررسی آثار محدودی که به تبیین آن پرداختهاند، میتوان با محوریت مباحث ارائه شده به چند ملاک دست یافت.
الف: ایمان: مباحثی که حصول ایمان در گرو آنها است، شیخ مفید (۴۱۳ق) ( المقنعة، ۲۸)، شیخ طوسی (۴۶۰ق) (الرسائل العشر، ۱۰۳)، محقق لاهیجی (۱۰۷۲ق) (سرمایه ایمان، ۹) به این ملاک توجه داشتهاند.
ب: معرفت: مباحثی که معرفت و شناخت آنها لازم و ضروری است، شیخ طوسی (الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، 30-31)، ابواسحاق نوبختی (ق5) (الیاقوت، 27) علی بن یونس بیاضی (۸۷۷ ق) (عصرة المنجود، ۶۱)، محقق لاهیجی (۱۰۷۲) (گوهر مراد، ۲۵)، ملا هادی سبزواری (۱۲۸۹ق) (اسرار الحکم، ۵۸-۵۹) و محمد کاظم عصار[26] (علم الحدیث: ۹۷) چنین دیدگاهی دارند.
ج: نص: مباحثی که به نص صریح متون وحیانی، پایبندی علمی و معرفتی بدانها لازم است، شیخ طوسی (460 ق) (به استناد حدیث امام صادق%، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد،30) و فیض کاشانی (۱۰۹۱ق) (به استناد سوره بقره: 285، نساء: 136. علم الیقین فی اصول الدین 1: 8 ، 9) با این ملاک به طرح مباحث پرداختهاند.
د: غایت و فایده: مباحثی که علم، شناخت و اعتقاد به آنها موجب اطمینان به هدایت دنیوی و سعادت اخروی است، محقق حلی (۶۷۶ ق)[27] (ر.ک: المسلک فی اصول الدین، ۳۴) با این ملاک به مباحث توجه کرده است.
4. ترتیب مباحث: برخی علاوه بر تبیین ملاک در چینش و ساختار کلان آموزههای اعتقادی، وجه تنظیم و ترتیب مباحث و مسائل را هم متذکر شده و حکمت تقدم و تأخر آنها را بیان کردهاند.
الف. محقق حلی (۶۷۶ق) ملاک در اعتقادات را امنیت از گمراهی در دنیا و نیل به نجات و سعادت در آخرت میداند، که آن هم در گرو ایمان اطمینان آور به آموزههای پیامبر اکرم$ است، و اطمینان به حضرت در گرو علم و اعتقاد به صادق بودن او در امر رسالت است، و صدق رسالت نیز مبتنی بر حکمت الهی است، که آن هم متفرع بر غنی بودن ذات باری تعالی است، و غنی بودن ذات در گرو وجوب وجود، و آن هم متوقف بر وجود و ثبوت ذات الهی است. از آنجایی که علم به فروعات مستلزم علم به اصل است باید از اصل یعنی اثبات ذات شروع کرد تا به فروعات از جمله صدق رسالت رسید.[28] (ایمان اطمینان بخش به آموزه های نبوی f علم و اعتقاد به صادق بودن پیامبرf حکمت الهی f غنی بودن خدا f وجوب وجود f وجوب ذاتی ذات باریتعالی) بدین جهت مباحث از خداشناسی شروع و به راهنماشناسی (نبوت و امامت) ختم شده است.[29]
ب. ابوالفتوح بن مخدوم الحسینی (۹۷۶ق) در مفتاح الباب (شرح باب حادی عشر علامه حلی) با توجه به اسباب تقدم از اثبات ذات آغاز میکند، سپس به صفات (ثبوتی و سلبی) میپردازد، و در ادامه از افعال بحث میکند. ضمن تقسیم افعال الهی به عام و خاص، افعال عامه را شامل دنیا و آخرت میداند که در آن از عدل و فروعات آن بحث میکند، با تقسیم افعال خاصه به دنیوی و اخروی، در افعال مربوط به دنیا از نبوت و امامت، و در افعال مربوط به عالم آخرت از مباحث معاد سخن میگوید. (مفتاح الباب به ضمیمه النافع یوم الحشر، آستان قدس رضوی، ۷۸)
خداشناسی صفات
افعال عام عدل
خاص دنیوی: نبوت و امامت
اخروی: معاد
ج. محقق لاهیجی (1072ق) با ملاک معرفت و شناخت در طرح عقاید، مباحث را به ترتیب خودشناسی (معاد)، خداشناسی (توحید و عدل)، و فرمان خداشناسی (نبوت و امامت) طراحی کرده است، هرچند در تألیف و تنظیم مباحث، معاد پس از نبوت و امامت آمده است (لاهیجی: 1383، ۲۵).
خود شناسی نفس
معاد
مباحث خدا شناسی توحید
عدل
فرمان خدا شناسی نبوت
امامت
او در توجیه و تبیین مقاصد ششگانه تجرید الاعتقاد (1. امور عامه 2. جواهر و اعراض 3. اثبات صانع 4. نبوت 5. امامت 6. معاد) با ملاک «توقف و ترتب اثباتی» اثبات معاد (جسمانی) را متوقف بر نبوت و امامت، امامت را متوقف بر نبوت، نبوت را متوقف بر توحید، و توحید را هم متوقف بر امور عامه و جواهر و اعراض دانسته است، بدین ترتیب مباحث عقیدتی از امور عامه شروع و به معاد پایان می یابد.[30]
د. به نظر حاج ملا هادی سبزواری (۱۲۸۹ق) متعلق معرفت -مانند محقق لاهیجی- خداشناسی، خودشناسی و فرمان خداشناسی است. خداشناسی یا از آغازشناسی بحث میکند (ذات، صفات و افعال) یا از انجامشناسی (معاد). فرمان خداشناسی یا مربوط به شریعت (نبوت و امامت)، و یا مربوط به طریقت است (احکام عملیه و فروع فقهی)، و با توجه به توقف معادشناسی بر خودشناسی آن را بعد از مباحث خودشناسی تنظیم کرده است.[31]
خدا شناسی«آغاز شناسی»
مباحث خود شناسی نفس
انجام شناسی (معاد)
فرمان خدا شناسی شریعت نبوت
طریقت«سلوک» امامت
5. ساختار پیشنهادی: ارائه ساختار مواد و آموزههای هر دانشی در گرو پیشنیازهای متعددی است که آن آموزهها در لایههای مختلف با آن پیشنیازها ارتباط جدی دارد.
به همین جهت ارتباط مباحث کلامی با فلسفه علم کلام، منطق فهم دین و معرفتشناسی از یک طرف، و اشراف به زوایای مختلف مباحث و مسائل آن برای تفکیک صحیح مبانی، مبادی و آموزهها و تشخیص درست اصلی و فرعی بودن آنها از طرف دیگر، و حساسیتهای خاص و ویژه اعتقادات اسلامی –شیعی از طرف سوم، دشواری و صعوبت کار را دوچندان و وسوسه و تردید در تعیین ساختار را افزایش میدهد.
در دهههای اخیر محققان عرصهی معرفت پژوهی و معرفتشناسی گاه با الهام از غربیها الگوهایی برای «ساختار معرفت دینی» به دست دادهاند که میتوان از نظریه «ابتناء»[32]، «شبکه معرفتی کلنگر نصی»[33] و «ساختار معرفت دینی»[34] یاد کرد، اما هیچکدام از طراحان محترم بر تطبیق نظریه خود بر علوم دینی از جمله «علم کلام» نپرداختهاند.
ساختار مباحث کلامی را میتوان در دو بخش «مبادی و مقدمات» و «تعالیم و آموزهها» عرضه کرد که از این دو، به مسائل فرعی و اصلی علم کلام هم تعبیر شده است (ربانی گلپایگانی: ۱۳۷۸، 30):
الف: مبادی و مقدمات: مباحثی که حدود و تعاریف (مبادی تصوری) و یا اثبات و نفی مسائل علم (مبادی تصدیقی) برآنها متوقف باشد (فضلی: 1394ش،70-72). مبادی تصدیقی همان حدود وسطای تصدیق مسائل هستند که پیش از آن علم به صورت ضروری یا برهانی یا ایمانی و کشفی به اثبات رسیدهاند. این مبادی یا به گونه اصول متعارفه یا اصول موضوعی مورد پذیرش قرار میگیرند، و هر یک از آنها به صورت مبادی خاصه و جزئیه، فرعیه و اصلیه در اثبات و یا رد آموزهها و معارف عقیدتی نقش آفرینند.
بر این اساس، منطق، معرفت شناسی و مباحث فلسفی از مبادی عقلی علم کلام، و ادبیات، اصول فقه، رجال، درایه و نظایر آنها از مبادی نقلی علم کلام به شمار میروند.
ب: آموزههای اعتقادی: با استناد به حدیث شریف امام صادق7: «وجدتُ علم الناس فی اربع، أوّلها أن تعرف ربک، و الثانی أن تعرف ما صنع بک، الثالث أن تعرف ما أراد منک، الرابع أن تعرف ما یخرجک من دینک» (کلینی: بیتا، 1: 51، ح 11؛ شیخ صدوق: 1429، 239، ح78؛ شیخ طوسی: 1406ق، 31) میتوان اصول مباحث کلامی را به خداشناسی (ذات و صفات) (أن تعرف ربک)، افعال الهی (ما صنع بک)، راهنماشناسی (دین و شریعت= ما أراد منک) و فرجام شناسی و معاد (ما یخرجک من دینک)، ایمان، کفر، ارتداد و فضائل و رذائل اخلاقی، اعتقادی و شرعی که ثمره آن ثواب، عقاب، توبه، شفاعت و... تحلیل کرد. (ملا صالح مازندرانی، شرح الأصول، 200-201؛ السید بدرالدین احمد الحسینی العاملی، الحاشیه علی أصول الکافی2: 61).
خداشناسی
راهنماشناسی
فرجامشناسی و معاد
|
ذات صفات افعال(عدل الهی) |
شناخت آموزههای عقیدتی[35]
نبوت f «دین و شریعت»
امامت f«رهبری و حکومت» |
بدیهی است مباحث و مسائل مستحدث و شبهات مطرح با توجه به همان مسائل اصولی و پایهای، امّا بر اساس شرایط و مقتضیات و شبهات وارده[36] در جای مناسب خود، و یا به گونهای مستقل و تفصیلی مطرح میشود.
نتیجه
در تاریخ کلام شیعه امامیه، روشهای مختلفی در ساختارمندی مباحث کلامی به کار رفته است. این روشها، در پارهای از موارد، از برخی آیات یا روایات الهام گرفته، و در مواردی نیز ناشی از ذوق، سلیقه همراه با تفکر عقلانی بوده است. هر دو عامل میتواند در متکلمان غیر شیعی نیز تأثیر گذار بوده باشد، لذا صرف همانندی روشهای متکلمان در ساختارمندی مباحث کلامی را نمیتوان دلیل بر اقتباس یکی از دیگری دانست، مگر آنکه شواهد و قراین معتبری آن را اثبات کند.
فهرست منابع
[1] . معادل آن در لاتین structure، و در عربی بِنْیِة، و معنای لغوی آن ساختمان است.
[2] . فیض کاشانی (1091ق) کتاب «علم الیقین فی اصول الدین» را با الهام از آیه شریفه بقره: 285 و نساء: 136 تنظیم کرده است. ر.ک: همان، 1: 8 ، 19.
[3] . به عنوان نمونه ر.ک: الیاقوت فی علم الکلام، سرمایه ایمان، و شرح العقائد النسفیه.
[4] . ر.ک: محییالدین مهدی الهی قمشهای، حکمت الهی عام و خاص، 7 ـ 9؛ سیدجعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی: 1، 304.
[5] . شیخ مفید (413 ق) مباحثی از جواهر و اعراض، زمان، مکان، حرکت، اجسام و طبایع را ذیل همین عنوان مطرح کرده است. ر.ک: اوائل المقالات: 95-105؛ همو، النکت فی مقدمات الأصول، مصنفات الشیخ المفید:10، 27-30 شماره 28-44.
[6] .رک : فاضل مقداد، ارشاد الطالبین / 176 لما فرغ من تقدیم المباحث التی هی کالمقدمات لاثبات الواجب تعالی شرع فی بیان اثباته الذی هو المقصود بالذات و العمده فی هذا الفن.
[7] . ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار 3 / 95، عبدالرزاق لاهیجی، شوارق الالهام: 1، 50. کیف و أکثر الأصول الثابته عند الإمامیه عن أئمتهم المعصومین صلوات الله علیهم أجمعین مطابق لما هو الثابت من أساطین الفلاسفة و متقدّمیهم، و مبنیّ علی قواعد الفلسفة الحقة، کما لا یخفی علی المحققین.
[8] .فاضل مقداد، ارشاد الطالبین: 16 . القواعد جمع قاعدة و هی مرادفة للأصل و القانون، و هو الأمر الکلی المنطبق علی جزئیات کثیرة؛ بحیث تعرف أحکام تلک الجزئیات من ذلک الکلی.
[9] . نمونه اوّلی آن در اقدام شایسته استاد ارجمند آقای علی ربانی گلپایگانی با عنوان «القواعد الکلامیه» قم، مؤسسه امام صادق7، به ظهور رسیده است.
[10] . به عنوان نمونه ر.ک: شیخ مفید (413ق) اوائل المقالات، 59؛ سید مرتضی (436 ق) مسألة فی الحسن والقبح العقلی، رسائل الشریف المرتضی 3 : 175 ـ 180؛ شیخ طوسی (460ق) الاقتصاد، 74 ـ 141؛ القسم الثانی: مباحث العدل و لواحقه، فصل (1) الحسن والقبح، فصل (3) فی التکلیف، فصل (4) فی اللطف، فصل (5) فی الأصلح.
[11]. سید مرتضی الملخّص را در پنج فصل: صفات، نفی رؤیت، عدل، اراده و کلام الهی نوشت [تحقیق: محمد رضا انصاری قمی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی، سال ۱۳۸۱ ش]، و بعد از آن در الذخیرة «ذخیرة العالم و بصیرةُ المتعلِّم» به عنوان تتمه الملخّص مباحث افعال تولیدی و استطاعت، تکلیف، اعاده، المعارف و النظر، لطف، اصلح، آلام، اعواض، آجال، ارزاق، اسعار، ثواب و عقاب، نبوت، امامت و وعید سمعی را مطرح کرده است [تحقیق: سید احمد حسینی، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۱ق].
[12]. در «الذخیره » بخشی از مباحث معاد زیرمجموعه عدل، و قبل از نبوت و امامت، و بخش دیگر آن که سمعی و نقلی است در پایان کتاب آمده است. در شرح الجمل همه مباحث معاد را یکجا زیرمجموعه عدل آورده است.
[13]. محقق حلی، المسلک فی أصول الدین/۳۴: تحصیل هذا الغرض یقف علی بیان إثبات الصانع و ما یصحّ أن یوصف به من الصفات الإثباتیة و السلبیة، و النظر فی أفعاله سبحانه و تعالی، و النظر فی النبوات و الإمامة؛ فانّ من عرف هذه الأمور بالأدلة أمن من الزلل.
[14]. علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، المسأله الاولی: المحسوسات أصل الاعتقادات، الثانیه: فی النظر، الثالثه: فی صفاته تعالی، الرابعه: فی النبوة، الخامسة: فی الإمامة، السادسة: فی المعاد.
[15]. ر.ک: شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ۴۶۷-۴۷۲ (فهرست مطالب). مباحث ثواب و عقاب، احباط و تکفیر، عفو، توبه، شفاعت، احکام بعد از مرگ (قبر، موقف، حساب...) را تحت عنوان «الوعد و الوعید» بعد از عدل و قبل از نبوت و امامت بحث کرده است. ر.ک: الاقتصاد ۱۸۰-۲۲۳، القسم الثالث: مباحث الوعد و الوعید.
[16]. علیرغم تصریح در ابتدای رساله مبنی بر تفکیک مباحث معاد و طرح آن بعد از چهار اصل دیگر، مباحث اعتقادی را در ۲۵ بند مطرح کرده، و مباحث معاد (بند ۲۰) را بین خاتمیت (بندهای ۱۹) و شفاعت پیامبر (بند 21) آورده است.
[17]. او بر خلاف سید مرتضی همهی مباحث معاد را در یک بخش با عنوان «الوعد و الوعید» و مباحث اعواض و الآم را زیر مجموعه «عدل» مطرح کرد. سید مرتضی در الذخیره این مباحث را با کمی تفاوت و تغییر ذیل «عدل» آورده است، اما در شرح جمل العلم و العمل آنها را بعد از امامت در پایان کتاب آورده است. تنظیم شیخ مفید از اینگونه مباحث از نظر کمی و کیفی و ساختاری با سید مرتضی و شیخ طوسی قابل قیاس نیست.
[18]. بیاضی از متکلمان مدرسهی جبل عامل در ابتدای «الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم» (۳ ج) ضمن طرح مختصری از مباحث توحید، عدل، نبوت و بسط و تفصیل مباحث امامت، به همان چینش رایج پایبند است. اما در کتاب «عصرة المنجود فی علم الکلام، (تحقیق : حسین شهسواری تنکابنی، قم، مؤسسه امام صادق% ۱۴۲۸ ق) چینش خاص و متفاوتی با کتابهای قبلی و بعدی ارائه کرده است. فهرست بیست و یک باب کتاب بدین شرح است، ۱. فی ماهیة النظر، ۲. فی الطریق المؤدّی إلی معرفة الله، ۳. معرفة حادث الأجسام، ۴. إثبات الصانع، ۵. فیما یلزم المکلف من معرفة اصول الدین، ۶. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، ۷- ۱۲ صفات ثبوتی و سلبی، ۱۳. عدل، ۱۴. خلق الأعمال، ۱۵. استطاعت، ۱۶. اراده و کراهت (در خداوند)، ۱۷. آلام، ۱۸. اللطف و التکلیف، ۱۹. الکلام (کلامه تعالی)، ۲۰. النبوات (مباحث معاد) ۲۱. امامت.
[19]. عبدالرزاق فیاض لاهیجی (۱۰۷۲ ق) شاگرد و داماد ملاصدرای شیرازی (۱۰۵۰ ق) و پدر میرزا حسن لاهیجی (۱۱۲۳ ق) در کتاب نفیس «گوهر مراد» مباحث را در ۳ مقاله مطرح کرده است. مقاله اولی: خودشناسی (مباحث مربوط به جسم و روح انسان)، مقاله دوم: خداشناسی (ذات، صفات و افعال)، مقاله سوم: فرمان خداشناسی (فرمان «تکلیف» و برخی از قواعد کلامی مانند حسن و قبح، وجوب، لطف). آورندهی فرمان (نبوت)، حافظ فرمان (امامت) و جزای فرمان (معاد)، خاتمه (سلوک راه باطن)، برای آگاهی بیشتر از آثار و دیدگاهای او ر.ک: حمید عطایی نظری، فیاض لاهیجی و اندیشههای کلامی، اول، نشر معارف، قم، ۱۳۹۲.
[20]. محمد محسن فیض کاشانی (۱۰۹۱ ق) شاگرد و داماد ملاصدرای شیرازی (۱۰۵۰ ق) در «علم الیقین فی اصول الدین» با الهام از آیه ۲۸۵ بقره، و ۱۸۳ نساء، مباحث را در چهار مقصد قرار داده است: معرفة الله (صفات، افعال و آثار)، معرفة الملائکه (شیاطن و جن)، معرفة الکتب و الرسل، و معرفة یوم الآخر. رک: همان، 8 ، 19-24.
[21]. علامه محمد باقر مجلسی (۱۱۱۱ق) در کتاب «بحار الانوار» مباحث اعتقادی را در جلدهای 1-66 چنین تنظیم کرده است: العقل و العلم و الجهل (معرفتشناسی)، التوحید، العدل، المعاد، النبوة، الإمامة، السماء و العالم (جهانشناسی)، اما در «حق الیقین» (تهران، انتشارات اسلامیه، پنجم، ۱۳۸۶) که با هدف مخاطب عامه مردم نوشته شده (ص۲)، مباحث را به همان سبک متعارف [توحید (ذات، کمال، صفات سلب و فعل)، نبوت، امامت و معاد] آورده است (ص۳-۱۸).
[22]. حاج ملا هادی سبزواری (۱۲۸۹ق) در اسرار الحکم، مباحث را چنین تنظیم کرده است: ۱. آغازشناسی (ذات، صفات و افعال)، ۲. خودشناسی، ۳. انجامشناسی (معاد)، ۴. فرمان خداشناسی (نبوت و امامت).
[23]. علامه طباطبایی در کتاب «الرسائل التوحیدیه» مباحث را در چهار بخش: توحید، اسماء، افعال و وسائط تنظیم کرده است. در وسائط از عوالم مثال، طبیعت، خلقت، ذر، عرش و کرسی، لوح و قلم و ملائکه و شیاطین بحث کرده است. اما در «شیعه در اسلام» مباحث را در خداشناسی، پیغمبرشناسی، معادشناسی و امامشناسی تنظیم کرده است. بدیهی است هدف از نگارش و توجه به سطح مخاطب در چینش و حتی تقدم و تأخر مباحث تأثیرگذار است.
[24] استاد شهید در «مقدمهای بر جهانبینی» با نظم و چینش بدیعی مباحث را بدین شرح تنظیم کرده است: انسان و ایمان، جهانبینی توحیدی، وحی و نبوت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ، زندگی جاوید یا حیات اخروی.
[25]. معظم له با نقد و بررسی سه طرح مطرح شده در معارف قرآنی، مباحث اعتقادی را بدین شرح تنظیم کرده است: خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی، راهشناسی، راهنماشناسی. ر.ک: خداشناسی در قرآن، ویراست جدید: ۳۴-۴۱.
[26]. سید محمد کاظم عصار (۱۳۵۳ش، مدفون در رواق ابوالفتوح رازی در بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی) از فیلسوف- متکلمان معاصر مدرسه تهران، با استناد به حدیث شریف نبوی: «قسم العقل علی ثلاثة اجزاء فمن کانت فیه کمل عقله و من لم تکن فیه فلا عقل له حسن المعرفة بالله و حسن الطاعة له و حسن الصبر علی أمره: علم الحدیث: ۹۷، حسن المعرفة بالله را ناظر به اصول عقاید، و دو فراز دوم حدیث را به ترتیب ناظر به فقه اصغر و علم اخلاق می داند. در ادامه مباحث اعتقادی را با سه عنوان معرفت واجب، معرفت رسول و معرفت ولی پی میگیرد.
[27]. فإنّ من عرف هذه الأمور بالأدلة أمن من الزلل فی کل مقام منها، أمکنه أن یرشد إلیها من ضلَّ عنها و کان آمناً فی معاده.... المسلک فی اصول الدین، ۳۴.
[28]. المسلک فی أصول الدین، ۳۴ «...إذ العلم بصدق الرسول یتوقّف علی ثبوت الحکمة الإلهیة المتوقفة علی ثبوت الذات، المتوقف علی وجوب الوجود و إحاطة العلم المتوقف علی وجوب ثبوت الذات الإلهیة، و أنت متحقق أنّ العلم بالفرع متوقف علی العلم بالأصل، ثم العلم بإثبات الصانع إنّما یتوصل إلیه بأفعاله».
[29]. فهرست مباحث کتاب بدین شرح است: النظر الأول: فی التوحید (اثبات ذات و صفات)، النظر الثانی: فی أفعاله تعالی (عدل و فروعات آن + وعد و وعید و مباحث مربوط به معاد)، النظر الثالث: فی النبوة، النظر الرابع: فی الإمامة.
[30]. عبدالرزاق لاهیجی، شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام، 1: 86-87
[31]. ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، تصحیح و تحقیق: کریم فیضی، ۵۸-۵۹، قم، مطبوعات دینی، ۱۳۸۳ ش. مباحث چنین تنظیم یافته است:1. آغازشناسی (ذات، صفات و افعال)، ۲. خودشناسی، ۳. انجامشناسی و معاد اشیاء، ۴. فرمان خداشناسی (نبوت و امامت).
[32] علی اکبر رشاد، نظریه ابتناء بر ساختگی تکون و تطور معرفت دینی بر تأثیر– تقابل متناوب– متداوم مبادی خمسه، تهران، سازمان انتشارات، ۱۳۸۹.
[33] علیرضا قائمی نیا، شبکه معرفت دینی (بحثی در ساختار معرفت دینی)، قبسات، ش۲۸ (تابستان ۱۳۸۹): ۱۹-۳۶.
[34] منصور نصیری، ساختار معرفت دینی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۸ (با الهام از لاپلاش).
4. مباحث معاد و راهنماشناسی را میتوان در فعل تشریعی و تکوینی خدا در همان افعال الهی بحث کرد، امّا عنایت خاص نصوص دینی و به ویژه قرآن کریم به هر دو بحث و اهمیت مسائل فرعی تر راهنماشناسی و آثار و ثمرات علمی و عملی معادشناسی موجب طرح مستقل آنها است.
[36] . رک: شیخ طوسی، الاقتصاد، ص32« ...فإنّهم کانوا عارفین بالأصول من التوحید و العدل مجملاً فلما حدثت شبهات لم تسبقهم استخرجوا أجوبتها من الاصول... ».