نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسندگان
چکیده
کلیدواژهها
زندگینامه و شخصیت علمی
ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن معروف به محقق حلی در سال 602 قمری در شهر حله دیده به جهان گشود و در سال 676 در همین شهر رحلت نموده و به خاک سپرده شد. (ابن داود: 1342، ص 83؛ امین: 1406، 4: 89؛ حر عاملی: بی تا، 2: 49؛ سبحانی: 1424، 2: 357) وی در علوم مختلف عقلی و نقلی چون فقه، اصول، کلام، و ادبیات متبحر بوده است. (امین: 1406، 4: 89؛ مدرس: بی تا، 5: 232؛ سبحانی: 1424، 2: 358) محقق حلی) کلام و کمی فلسفه را از سدید الدین سالم بن محفوظ گرفت (سبحانی: 1424، 2: 357) و در جامعیت علمی به گونه ای بود که در زمان خویش نظیری نداشته است. (حر عاملی: بی تا، 2: 48)
وی در فضائل نفسانی و مکارم اخلاق کم نظیر بوده، و در تحقیق و تدقیق به گونه ای بود که لفظ «محقق» در صورت اطلاق و نبودن قرینه، تنها به او منصرف است (مدرس: بی تا، 5: 232؛ موسوی خوانساری: 1411، 2: 178)
ایشان در طول زندگی پربرکت خویش شاگردان بزرگی تربیت نمود که می توان به خواهر زاده اش علامه حلی، ابن داود حلی، سید عبدالکریم بن احمد بن طاووس حلی، اشاره کرد. (امین: 1406، 4: 91 و92؛ حر عاملی: بی تا، 2: 49؛ موسوی خوانساری: 1411، 2: 179؛ سبحانی: 1424، 2: 358)
محقق حلی) در علوم مختلف اسلامی دارای آثار است. در زمینه فقه آثاری چون: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، کتاب النافع مختصر شرائع، کتاب المعتبر فی شرح المختصر، رسالة التیاسر فی القبلة، شرح نکت النهایة، المسائل العزیة، المسائل المصریة را به رشته تحریر درآورده است. در علم اصول نیز میتوان به آثاری چون: المعارج فی اصول الفقه، و نهج الوصول الی علم الاصول اشاره نمود. در زمینه کلام و عقائد کتاب «المسلک فی اصول الدین»، و دو رساله به نامهای «الرسالة الماتعیة فی اصول الدین»، و «رسالة فی العقیده» را نگاشته است. «الکهنة فی علم المنطق» نیز اثر مرحوم محقق) در زمینه منطق است (ر.ک: ابن داود: 1342، 83 و 84؛ حر عاملی: بی تا، 2: 48 و 49؛ امین: 1406، 4: 92؛ موسوی خوانساری: 1411، 2: 179؛ سبحانی: 1424، 2: 359):
نوشتار پیش رو در صدد است تا ضمن بررسی و تحلیل رویکرد کلامی محقق حلی)، روش شناسی ایشان را استخراج نموده و کارکرد علوم مختلف در روش کلامی وی را بیان کند.
روش شناسی عام محقق حلی
تنها کتاب مفصل محقق حلی) در زمینه کلام، «المسلک فی اصول الدین» است؛ چینش مباحث در این کتاب و دو رساله دیگر ایشان تقریبا یکسان است، ایشان در کتاب «المسلک» معارف اعتقادی را در ضمن چهار بخش اصلی (توحید الهی، افعال الهی، نبوت، و امامت)، و سیزده بحث فرعی بیان کرده، و در نهایت به بیان مسائل متفرقه کلامی، همچون: عصمت حضرت زهرا&، عصمت ملائکه و افضلیت انبیا بر ملائکه پرداخته است.
در «الرسالة الماتعیة» نیز مباحث تحت چهار بخش کلی بیان شده است، و مباحث جزئیتر تحت عنوان «عقیده» ذیل هر بخش بیان شده است.
اما در «رسالة فی العقیدة»، ضمن ادغام مباحث نبوت و امامت، مطالب در سه بخش «فی معرفة الله»، «فی أنه حکیم» و «فی النبوة» بیان شده است.
نکاتی در تقسیم بندی و ارائه مطالب توسط محقق حلی) وجود دارد که شاید بتوان آن را وجه تمایزی در چینش مباحث توسط ایشان به حساب آورد، مانند این که مباحث کلی و تعریفات را در بخشی به نام کلیات، و به طور مستقل مطرح نکرده است، بلکه این مباحث را در ابتدای هر بخش به تناسب مطرح نموده است. مثلا تعریف جسم، جوهر، عرض، حادث، قدیم، سکون و... را ابتدای بخش توحید آورده است (محقق حلی، 1414: 35)، و تعریف تواتر و خبر واحد را در بحث معجزه بیان کرده است (همان، 164).
دوم این که مباحث «معاد» را در بخش دوم، و ضمن افعال الهی مطرح نموده است؛ سوم این که بحث وجوب نظر در مورد خداوند را که معمولا قبل از اثبات خداوند آورده میشود به تناسب تکلیف جوانحی بودن آن، در بحث تکلیف آورده است (همان، 96-98) و چهارم اینکه بین دو بحث «علم به صانع»، و «موجودیت صانع» تفکیک قائل شده و آنها را جداگانه مطرح نموده است (همان، 39 و 45)، و نیز بعد از بیان اوصاف الهی و دلیل آنها، فصل مستقلی در کیفیت استحقاق خداوند نسبت به اوصافش گشوده است (همان، 51). همچنین مبحث امامت در مقایسه با سایر مباحث بسیار پررنگتر مطرح گردیده و شبهات آن به صورت تفصیلی پاسخ گفته شده است، به گونه ای که بیش از یک سوم کتاب المسلک به این بخش اختصاص دارد.
جایگاه عقل و نقل در روش شناسی محقق حلی)
محقق حلی) از متکلمین عقل گراست و عمده استدلالهای وی در آثار کلامی نیز مبتنی بر عقل و مدرکات عقلی است که آن را روش معتزله بیان نموده و روشی اتم و اوضح میداند (محقق حلی: 1414، 33). [1]
کارکرد عقل و نقل در روش شناسی محقق حلی) را متناسب با مباحث کلامی میتوان به سه مرحله تقسیم نمود:
مرحله اول: مسائل پیشا وحیانی
محقق حلی) شرع را مبتنی بر عقل میداند (همان، 96)[2] لذا استدلالهای ایشان در مرحله اول، یعنی ضرورت بحث از خداوند، اثبات وجود و صفات ذاتیه خداوند، به ویژه صفاتی که اثبات شرع متوقف بر آنهاست کاملا عقلی است، و در بحث افعال است که نقل نیز در کنار عقل مطرح میشود.
ایشان تصریح میکند که تصدیق پیامبر6 متوقف بر حکمت الهی، و حکمت الهی متوقف بر غنای ذاتی خداوند است، که آن متوقف بر وجوب وجود خداوند است، و علم به فرع متوقف بر علم به اصل است (همان، 34)[3].
به همین خاطر ایشان در ضمن اثبات حسن و قبح عقلی به عنوان یک قاعده کلامی، شرع را فرع بر پذیرش آن معرفی میکند (همان، 86) و در تفصیل آن می گوید: پذیرش شریعت متوقف بر پذیرش راستگویی پیامبر6 است، و علم به صداقت نبی، متوقف بر صدور معجزه است، و اگر اظهار معجزه به دست دروغگو عقلا قبیح نباشد، هرگز صدور آن نمیتواند دلیل صداقت مدعی راستین باشد (همان، 87)
مرحله دوم: مسائل پسا وحیانی (عقلی و نقلی)
در بسیاری از مباحث که مشترک میان عقل و نقل است ایشان از هر دو طریق برای اثبات مطلب بهره برده است، مثلا در مباحثی چون امکان عفو عقاب (همان، 122)، عدم رؤیت الهی (همان، 66- 67)، جواز اجتماع ثواب و عقاب (همان، 119- 120) هم به دلالت عقل، و هم دلالت نقل استناد نموده است.
البته ایشان دلالت نقل را در مباحث کلامی تنها در صورتی میپذیرد که خبر متواتر باشد (همان، 164- 166). در این که آیا ایشان «ظهور» نقلی را در اعتقادات کافی میداند یا تنها بر «نص» تاکید دارد، کلام روشنی دیده نشد، اما از آنجا که در هنگام تعارض عقل و نقل، معتقد به تأویل نقل است، می توان احتمال داد که ظهور را نیز به شرط تواتر و عدم تعارض با عقل می پذیرد؛ چرا که تأویل نص ممکن نیست. در هر صورت ایشان دلالت عقل را روشنتر از دلالت نقل دانسته (همان، 61)، و در صورت تعارض، با توجه به اینکه دلالت عقل قطعی بوده، و دلالت لفظ، ظنی است (همان، 171) دلالت عقل را راجح دانسته (همان، 145، 171)، و نقل را به تأویل میبرد، مانند آیاتی که ظهور در خطای انبیاء دارند و با دلالت قطعی عقل بر عصمت، به تأویل برده میشوند (همان، 156- 157).
این روش در مواضع مختلف اِعمال شده است. به عنوان نمونه، ایشان در بحث صفات خبریه معانی ظاهری نقلی را به خاطر حکم عقل، بر مجاز حمل میکند (همان، 61). و در مبحث هدایت و ضلالت، اِضلال الهی را با دلالت عقل به تأویل میبرد (همان، 91). همچنین در باب تعارض ادله عقلی نبوت پیامبر اسلام6 و ادله نقلی یهود و نصاری بر ابدی بودن آیینشان، ادله عقلی را بر نقل ترجیح داده است (همان، 171).
مرحله سوم: مسائل پسا وحیانی (نقلی)
اگرچه روش عام محقق حلی) در مباحث کلامی، عقلی است، اما معتقد است عقل نسبت به برخی اعتقادات مانند جزئیات معاد، تنها بر امکان دلالت دارد، نه بر وقوع (همان، 138)، لذا در چنین مواضعی که یا دلیل عقلی جایگاهی نداشته و یا ساختار ذاتی بحث نقلی بوده، مباحث را نقلی مطرح نموده است، مانند: مبحث هدایت و ضلالت (همان، 90)، مبحث تعیین امامت (همان، 221)، و عمده مباحث بخش معاد که غلبه نقل در آن مشهود است (همان، 138). و یا در جایی که دلیل و مستمسک مخالفین نقلی بوده، با این رویکرد وارد بحث شده است، مباحثی مانند رد ادله نقلی مخالفین بر جسمانیت خداوند (همان، 58)، رد ادله قرآنی معتزله در بحث استحقاق ثواب (همان، 119) و در بحث رؤیت الهی (همان، 67) از این باب هستند.
همچنین ایشان در برخی مسائل به اجماع استناد نموده است، مسائلی چون: شفاعت (همان، 128)، عذاب قبر (همان، 138)، نکیر و منکر (همان، 139)، میزان و صراط (همان، 140) و انقطاع عذاب (همان، 142- 143).
بهره گیری از علوم در آثار محقق حلی)
در آثار کلامی محقق حلی) علوم مختلف برای تبیین اعتقادات و تثبیت آنها به کار گرفته شده است که به بررسی آنها به صورت جداگانه میپردازیم:
الف) علوم عقلی
1- منطق
کارکرد منطق در علم کلام-همانند سایر علوم- اجتناب ناپذیر است، زیرا منطق، روش درست تفکر را بیان میکند. علم کلام این ویژگی را دارد که به دلیل اهداف و رسالتهای مختلفی که در زمینه باورهای دینی دارد، از روشهای گوناگون منطقی بهره میگیرد، و غرض ما این است که برخی از ویژگیهای کارکرد منطق در مباحث کلامی محقق حلی) را بیان کنیم.
از لحاظ مباحث مبادی منطقی ایشان در برخی مواضع به تعریف بدیهی پرداخته (همو، 67) و در مواضعی از «برهان» سخن گفته است، بدین صورت که ظاهرترین ادله است، و ماده آن ضروری است (همان، 193)، لذا تصریح میکند که خبر واحد نمیتواند مقدمه برهان واقع شود (همان، 164) یا از مقوم، به معنای ذاتیات و عرضیات سخن گفته است (همان، 55).
از لحاظ ماده استدلال، ایشان مسیر برهانی را پیموده و با تکیه بر استحاله اجتماع نقیضین، مطلوب خویش را اثبات نموده است (همان، 46، 55، 255)، و گاهی از جدال احسن بهره برده است. مثلا برای رد نظریه ابوعلی در بحث فناء، به مقبولات وی تکیه کرده (ص 133- 134)، و به منظور اثبات صغرای استدلال بر علم الهی، از استقراء (همان، 44)، و در بحث آلام، ضمن تشبیه عوض در مقابل رنج ها، به سود تجارت در مقابل مشقات، از تمثیل بهره برده است (همان، 110)، و نیز قیاس تمثیلی مخالفین در بحث کلام را فاقد وجه جامع میداند (همان، 73).
همچنین از لحاظ کارکرد صوری منطق، محقق حلی) غالب استدلالهای خویش را به صورت منطقی ارائه نموده است، مثلا استدلال های خویش در زمینه علم خداوند (همان، 44)، حسن تکلیف (همان، 93) نبوت خاصه (همان، 172) وجوب امامت (همان، 179) و امامت امیرالمومنین% (همان، 219) را در قالب قیاس اقترانی مطرح کرده است، و بعد از بیان قیاس به اثبات مقدمات یا بیان بداهت آن پرداخته است؛ یا استدلالهای قدرت خداوند (همان، 43)، عدم رؤیت خداوند (همان، 66)، عرض نبودن ذات خداوند (همان، 64)، نفی جسمانیت (همان، 56)، و عصمت امام (همان، 198) را در قالب قیاس استثنایی مطرح نموده، و سپس در صدد بیان ملازمه برآمده است.
از دیگر مصادیق کارکرد منطق در روش محقق حلی) میتوان به قیاس خلف، یعنی اثبات مطلوب از طریق ابطال نقیض آن اشاره کرد، که به طور متعدد به کار گرفته شده است (همان، 43، 51- 52، 56، 161). و همچنین در برخی مباحث از برهان سبر و تقسیم بهره برده است (همان، 46، 52، 65).
2- معرفت شناسی
معرفت شناسی به عنوان یکی از شاخههای علوم بشری، پدیدهای نوین است، ولی بسیاری از مباحث آن در ابواب مختلف کتابهای فلسفی و کلامی مطرح شده است. بلکه شماری از متکلمان در طلیعه آثار و مباحث کلامی خود، پارهای از مباحث معرفتشناسی را مطرح کردهاند. در آثار کلامی محقق حلی نیز برخی از مباحث معرفتشناسی مطرح شده است.
ایشان علم را آگاهیای میداند که احتمال خطا در آن راه ندارد (همان، 96) و در مقابل عده ای که علم و ادراک را دو وصف متغایر میدانند، قائل به سنخیت علم و ادراک است (همان، 47) و در بحث پیرامون نظریه صرفه، اشاره میکند که داعی و انگیزه نیز از سنخ علم است (همان، 182). ایشان علم را از امور اضافی میداند (همان، 108) و عقل را اخص از علم و به معنای علوم مخصوص میداند که شامل صناعات نمیشود. (همان، 183) همچنین در بحث علم الهی به طور ضمنی اشاره میکند که علم خداوند، علمی فعلی است (همان، 44).
محقق حلی) در مواضع مختلف به تقسیم علم به بدیهی و نظری اشاره کرده، و از این تقسیم بهره میبرد (همان، 67، 96) ایشان بدیهی را علمی میداند که بدون وساطت علوم دیگر حاصل شود (همان، 167) و با تاکید بر خدشه ناپذیری بدیهیات، به لازمه انکار آن، که انکار تمام معلومات است اشاره میکند (همان، 67) چرا که استدلال، یا آنچه که او «نظر» مینامد، رسیدن از معلوم، به معلوم دیگر است (همان، 96) که بدون پذیرفتن بدیهیات ممکن نیست. و گاهی در صدد بیان مصادیق آن بر میآید، مثلا علم حاصل از تواتر را بدیهی نمیداند (همان، 167) همانطور که تعالیم شرعی را نیز نظری میداند که بدون نظر برای انسان حاصل نمی شوند (همان، 98).
از دیگر کاربردهای معرفت شناسی در آثار محقق حلی)، میتوان به انکار تناسخ، با تکیه بر ضرورت یادآوری خاطرات گذشته اشاره نمود (همان، 109).
3- فلسفه
محقق حلی در شمار آن دسته از متکلمان شیعی است که از روش عقلی غیر فلسفی بهره میگرفتند، لذا مباحث فلسفی در آثارشان چندان نمودی ندارد. با این حال در مواردی به پارهای از مفاهیم یا قواعد فلسفی پرداخته و از آنها در اثبات یا تبیین مسائل کلامی بهره گرفته است؛ مفاهیم «جوهر» و «عرض» (همان، 64)، «حدوث» و «قدم» (همان، 40)، «حرکت» و «سکون» (همان، 40)، «سابق» و «مسبوق» (همان، 41) از آن جمله است.
ایشان در برخی مواضع از معنای موجود سخن گفته است (همان، 46) و همچنین از وجوب وجود (همان، 41)، و وجوب وجود بالذات (همان، 51) نیز استفاده کرده است.
همچنین گاهی از قواعدی چون ضرورت «توقف معلول بر علت» (همان، 41)، امتناع «تحصیل حاصل» (همان، 46)، امتناع «ترجیح بلا مرجح» (همان،41، 52، 53، 55، 65، 71) و بطلان «دور» و «تسلسل» (همان، 41، 43، 51، 52، 198) بهره گرفته است.
ب) علوم نقلی
1- ادبیات
محقق حلی) در ادبیات نیز متبحر بوده و در جوانی شعر میگفته، که آن را به خاطر سفارش پدرش ترک نموده است (امین: 1406، 4: 92؛ حر عاملی: بی تا، 2: 49؛ سبحانی: 1424، 2: 358) لذا در برخی مباحث، از اشعار در مباحث کلامی مدد گرفته است، که میتوان به اشعاری در خصوص امامت امام علی)، به منظور اثبات منصوص بودن ولایت آن حضرت% (محقق حلی: 1414، 234- 236) یا به منظور بیان معنای لغوی «غیّ» (همان، 157) و «وزر» (همان، 160) در مباحث مربوط به شبهات عصمت انبیاء (همان، 157) اشاره نمود.
همچنین در مواضع مختلف مباحث کلامی از مباحث ادبی مدد گرفته است، که میتوان به نفی ابدی «لن» در آیه شریفه «لن ترانی» (همان، 68)، و بررسی معنای لغوی «نظر» در بحث رؤیت (همان، 70)، تعریف کلام در بحث کلام الهی (همان، 72)، تحلیل لغوی مفردات آیه ولایت (همان، 268)، و همچنین معنای لغوی «جهاد»، و بحث حقیقت و مجاز در خصوص آن (همان، 264) اشاره نمود، یا از استعمال «ابد» در استمرار نام برد، که برای رد شبهه ابدی بودن آیینهای مسیحیت و یهودیت به کار رفته است (همان، 171)، یا این که برای اثبات تفاوت «فناء» با «عدم» به قول لغوی استناد میکند (همان، 133).
البته کاربردهای ادبیات توسط محقق حلی) بیش از این است، مثلا ایشان در پاسخ به کسانی که لفظ «جسم» را در غیر معنای لغوی آن به خداوند نسبت میدهند، استعمال این واژه را در غیر «ما له الطول و العرض» تناقض میداند (همان، 58)، یا مثلا به اطلاق حاصل از ورود نکره در سیاق اثبات استناد میکند (همان، 133)، یا در رد یکسان دانستن ایمان و عمل، به عطف آن دو به یکدیگر که نشان از تغایر دارد اشاره میکند (همان، 148)، یا در رد تعارض آیه شریفه }لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ{ با عصمت پیامبر6، به جواز اضافه شدن مصدر به مفعول اشاره میکند (همان، 159)، و نیز در باب حقیقت و مجاز به اولویت حمل بر معنای حقیقی اشاره میکند، مگر آنجا که دلیل وجود داشته باشد (همان، 147)، و گاهی به خاطر وجود قرینه، حمل بر مجاز میکند (همان، 160).
2- علوم حدیث
مباحث حدیث شناسی نیز کارکرد نسبتا فراوانی در آثار کلامی محقق حلی داشته است. ایشان در برخی مواضع به تعریف خبر واحد و متواتر پرداخته است (همان، 164)، و تنها خبر متواتر را چه لفظی (همان، 164-166)، و چه معنوی (همان، 128، 181، 231) در مباحث اعتقادی مقبول میداند، و در مواردی چون «سوال نکیر و منکر» (همان، 139)، معجزات پیامبر6 (همان، 192)، و نیز ادعای امامت توسط امیر المومنین%، (همان، 247) به تواتر لفظی استناد میکند، و همچنین در خصوص معجزات نبی6 بر فرض پذیرش واحد بودن اخبار این معجزات، به لحاظ تواتر معنوی آنها را مُثبِت نبوت حضرت6 میداند (همان، 181).
ایشان در مقابل، خبر واحد را مفید ظن و در مباحث کلامی ناکارآمد دانسته است (همان، 70، 164، 270) مگر اینکه مشهور باشد، که در این صورت قابل اعتنا بوده و پذیرفته میشود (همان، 128، 181، 266). لذا اگرچه حدیث «طیر» را خبر واحد میداند،[4] ولی شهرت روایی را موجب جبران آن، و پذیرش روایت دانسته است (همان، 266). همچنین به مناسبت تعارض روایات خلافت ابی بکر، با روایات ولایت امیرالمومنین%، به مسئله رجحان روایات صریحتر و با سندی أتقن در باب تعارض اشاره نموده، و روایات دسته اول را در برابر روایات دسته دوم ناتوان و غیر قابل اتکا توصیف نموده است (همو: 1414، 255). و گاهی نیز در رد ادعای مخالف، به ضعف سند روایت مورد استناد ایشان، استدلال نموده است (همان، 70).
3- تاریخ
محقق حلی) در مواضع مختلف از وقایع تاریخی نیز برای مباحث کلامی مدد گرفته است، ایشان در رد ادعای یهودیان مبنی بر تواتر آنها در خصوص ابدی بودن آیینشان، با اشاره به ماجرای قتل عام بنی اسراییل توسط بخت النصر، تواتر آنها را مقطوع و غیر قابل استناد دانسته است (همان، 170و 288). همچنین در باب امکان طول عمر حضرت ولی عصر(عج)، به وقوع تاریخی آن در مورد حضرت نوح%، خضر%، و از غیر صالحین به عمر طولانی شداد بن عاد بن ارم که هفتصد سال عمر نمود اشاره کرده است (همو: 1414، 284).
البته عمده مباحث تاریخی که توسط ایشان مطرح شده در باب نبوت و خصوصا امامت است. در خصوص اثبات نبوت خاصه، و امامت امیرالمومنین%، به نقلهای تاریخی در خصوص معجزات، و پیشگوییهای ایشان استناد نموده است (همو: 1414، 176-180و 241)، و در باب شبهه سکوت صحابه در خصوص منصوص بودن ولایت امام علی%، و رد خلافت ابی بکر با اجماع و یا نص، به تحلیل رفتار، و مخالفت برخی صحابه با بیعت ابابکر اشاره کرده است (همو، 1414: 195، 197، 233).
4- اصول فقه
مباحث اصول فقه نیز از مباحثی است که کارکرد آن در علم کلام قابل انکار نیست، محقق حلی) نیز از این علم، بهره برده است، که بیشتر مربوط به مباحث الفاظ میشود. مثلا ایشان به کثرت استعمال، به عنوان عاملی در ایجاد معنا اشاره میکند، و نبی را به خاطر کثرت استعمال، عبارت از انسانی دانسته که بدون واسطه بشری از خداوند خبر میدهد (همان، 153). از دیگر مصادیق کارکرد اصول فقه در روش کلامی ایشان میتوان به مواردی چون: ضرورت رجوع به قول لغویین (همان، 133)، تکلیف ما لا یطاق و قبح آن (همان، 90، 98)، تقیید مطلق با وجود مقید (همان، 129)، تخصیص عام با خاص (همان، 145)، و همچنین رجوع به اصل در هنگام تعارض ادله (همان، 143) اشاره کرد. در این که آیا ایمان از معنای «تصدیق» عدول کرده یا خیر، به اصل عدم نقل استناد نموده است (همان، 146)، و همچنین اطلاق اصحاب کبیره بر انسان تائب را عدول از ظاهر میداند که بدون دلیل پذیرفته نمیشود (همان، 128).
و مسائل دیگری چون حجیت اجماع و تواتر و خبر واحد و... که در کارکردهای علوم دیگر بدان ها اشاره شد.
روش برخورد محقق حلی) با آراء، و مکاتب دیگر
از نکاتی که در روش شناسی محقق حلی به چشم میخورد، توجه ایشان به نظرات مخالفین و نحلههای دیگر و بیان نظر آنها میباشد. به عنوان مثال از ادیان و مذاهب و مکاتبی چون نصاری (همان، 65)، براهمه با عنوان طائفه ای از هند (همان، 152)، معتزله (همان، 104، 118، 182، 263)، اشاعره (همان، 73، 65، 72، 78، 104)، حشویه(همان، 65 و 73)، غلات (همان، 65)، کرامیه (همان، 71)، کلابیه (همان، 78)، تناسخیه (همان، 104، 106)، زیدیه (همان، 210)، اهلحق (همان، 107)، خوارج (همان، 188)، جارودیه (همان، 214)، فلاسفه (همان، 106)، اهلحدیث (همان، 263)، و ثنویه (همان، 104) نام برده است.
یا از اشخاص و اعلامی چون ابوعلی (همان، 105، 110، 99،131، 140)، ابوهاشم (همان، 50، 82، 99، 105، 131، 140)، قاضی عبدالجبار (همان، 99)، شیخ مفید (همان، 106)، سید مرتضی (همان، 49، 110، 166، 182)، نجار (همان، 83)، نظام (همان، 88)، ضرار (همان، 138)، حسن بصری (همان، 146) اصم و خیاط و جاحظ و نظام و ابوالحسین بصری (همان، 188) نام برده و نظر آنها را نقل نموده است.
جمع بندی و نتیجه گیری
اگرچه علم فقه تخصص اصلی محقق حلی) بوده است، ولی ورود ایشان به عرصه کلام نشان از اهتمام او به مسائل اعتقادی دارد، او با نگاه جامع نسبت به جریانات و شبهات مطرح در جامعه به پاسخگویی و تبیین اعتقادات پرداخته است. ایشان از روش های مختلف عقلی و نقلی در تبیین اعتقادات و پاسخگویی به شبهات استفاده کرده و از علوم مختلفی چون ادبیات، منطق، تاریخ، و حدیث بهره برده است.
فهرست منابع
[1]. کلام امامیه از نظر روش مستقل از کلام معتزله است، وجود متکلمین سرشناس شیعه در سه قرن اول، و همچنین مناظراتی که بین متکلمین شیعه و معتزلی از زمان امام باقر% تا زمان حکومت آل بویه رخ داده، مانند آثار محمد بن عبدالرحمن بن قبة، حسن بن موسی نوبختی تا شیخ مفید و شاگرد او سید مرتضی، نشان میدهد که نظام فکری شیعه از معتزله جدا است (سبحانی: 1433، 3: 260- 264) اگرچه هر دو مکتب، عقل گرا هستند، اما معتزله در عقل گرایی دچار افراط بوده و در صورت تعارض ظواهر نقلی با عقل جدلی، دست به تأویل نقل میزنند (علی ربانی گلپایگانی: 1385، 265) و حتی مدلول آن را بر نصوص قرآنی مقدم می دارند، در حالی که هرگز ممکن نیست نصوص صحیحه با عقل مخالف باشند (همان، 283)، اما متکلمین شیعه با توجه به اعتقادشان مبنی بر عصمت اهل بیت:، در اصول و فروع مکتب خویش به ائمه اهل بیت: به ویژه امیرالمومنین% اقتدا میکنند (همان، 181) ثمره تفاوت در روش امامیه و معتزله، در اعتقاداتی مانند: جایگاه مرتکب کبائر، شفاعت، جبر و اختیار، رجعت، و غیر آن بروز مینماید (ر.ک: سبحانی: 1433، 3: 267- 287)
[2]. «فاعلم أنّ التکالیف الشرعیّة متأخّرة فی العلم عن التکالیف العقلیة؛ لترتّب الشرع على العقل.
[3]. «العلم بصدق الرسل یتوقّف على ثبوت الحکمة الإلهیّة، المتوقّفة على ثبوت الغنى الذاتی، المتوقّف على وجوب الوجود و إحاطة العلم، المتوقّف على وجوب ثبوت الذات الإلهیّة، و أنت متحقّق أنّ العلم بالفرع متوقّف على العلم بالأصل».
[4]. قال رسول اللّه6: «اللّهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک و إلیّ یأکل معی فجاء علیّ- بعد أن ردّه أنس مرّات- فأکل معه»؛ علاوه بر شیعیان، این روایت را صدها نفر از بزرگان اهل سنت در قرون مختلف، از 91 نفر از تابعین، از 12 صحابی پیامبر6 روایت کردهاند (میلانی، 13: 31- 38، و 79- 83) با توجه به این که ابن حجر مکی «صلاة ابی بکر» را از هشت صحابی، و ابن حزم مسئله دیگری را به خاطر نقل از چهار صحابی، متواتر می دانند، قطعا حدیث طیر متواتر است (همان، 13: 97).