نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی
نویسندگان
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
1. زندگینامه و شخصیت علمی
جمال الدین ابو منصور، حسن بن یوسف بن على بن محمّد ابن مطهر، معروف به علامه حلی در سحرگاه جمعه بیست و هفتم رمضان سال 648 قمرى در شهر حله به دنیا آمد و در سال 726 در همین شهر وفات نمود و در جوار مضجع شریف حضرت علی% به خاک سپرده شد.
علامه حلی از شخصیت های برجسته جهان اسلام (موسوی خوانساری: 1390، 2: 270- 271؛ حر عاملی: 1362، 2: 81) است که از سوی علمای شیعه و سنی مورد تمجید و تقدیر فراوان قرار گرفته، و تنها کسی است که در بین علمای امامیه ملقب به لقب علامه علی الاطلاق گردیده است (امین: 1403، 5: 396؛ صفدی: 1381، 13: 85). از ایشان کرامات زیادی نقل شده است که از جمله آن میتوان به تشرفات مکرر ایشان به محضر امام زمان% اشاره کرد (نهاوندی: 1386، 2: 61، 98؛ طبرسی نوری: 1383، 452؛ قمی: 1385، 225). علامه از جمله عالمانی است که دارای تالیفات زیادی در علوم و فنون مختلف بوده به طوری که تا پانصد کتاب به خط خود علامه غیر از کتاب هایی از ایشان که به خط دیگران میباشد نقل شده است (طریحى: 1416، 6: 123). در مباحث کلامی نیز آثار متعددی به رشتهی تالیف در آورده است که از مهمترین آنها میتوان کتاب «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، «انوار الملکوت فی شرح الیاقوت»، «کشف الفوائد فی شرح قواعد العقائد»، «منهاج الکرامة فی معرفة الامامة»، «نهج الحق و کشف الصدق»، «کتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین»، «نهایة المرام فی علم الکلام»، «الباب الحادی عشر»، «نهج المسترشدین فی أصول الدین»، «تسلیک النفس إلی حظیرة القدس»، «معارج الفهم فی شرح النظم» و... نام برد.
2. روش تالیفی و تدوینی علامه حلی
تالیفات کلامی ایشان به دو قسم تقسیم میشود:
الف. آثاری که شرح کتب متکلمین قبل میباشد. مثل کتاب «کشف المراد» و «کشف الفوائد» که به ترتیب شرح کتاب تجرید الاعتقاد و قواعد العقائد خواجه نصیر طوسی بوده، و «انوار الملکوت» که شرح «الیاقوت فی علم الکلام» ابو اسحاق ابراهیم بن نوبخت میباشد.
ب. آثاری که تالیف خود ایشان میباشد: «نهایة المرام فی علم الکلام»، «نهج الحق و کشف الصدق»، «الباب الحادی عشر»، «منهاج الکرامة»، «کتاب الألفین»، «نهج المسترشدین فی أصول الدین» و...
در میان آثار ایشان «نهایة المرام فی علم الکلام» از جامع ترین کتب علامه است؛ ولی همه اجزا و مجلدات آن در دسترس نمیباشد..
در بین آثار دیگر ایشان کتاب «کشف المراد» و «کشف الفوائد» و «انوار الملکوت» از جامعیت بیشتری برخوردار است که در بین آنها کتاب «کشف المراد» از جامع ترین کتب کلامی علامه حلی و اولین و مهمترین شرح بر کتاب تجرید الاعتقاد خواجه طوسی میباشد که به اعتراف برخی از شارحانِ دیگر تجرید اگر این شرح نبود مراد خواجه دانسته نمیشد (ر.ک: همو: 1413 ب، 3).
با توجه به تقسیم آثار علامه به آثار شرحی و تألیفی، چینش مباحث هر کدام از این ها به شرح ذیل میباشد:
الف. آثار شرحی
کتاب «انوار الملکوت» در قالب پانزده مقصد که چهار مقصد آن مربوط به امور عامه و یازده مقصد دیگر شامل مباحث اثبات صانع، صفات الهی، عدل، آلام و اعواض، افعال قلوب، تکلیف، لطف، وعد و وعید، نبوت و امامت است. شارح علامه بر خلاف مولف که تنها به مهمترین مباحث و آراء کلامی بدون ذکر قائلین آنها پرداخته است، علاوه بر رفع این نقیصه با مشخص نمودن منتسبین آنها، با اضافه کردن مطالب مفید و ضروری و شرح و توضیح آنها به وزانت علمی آن افزوده است.
کتاب «کشف الفوائد» در قالب یک مقدمه مربوط به امور عامه و پنج باب شامل اثبات صانع، صفات و افعال الهی، نبوت، امامت و وعد وعید تدوین یافته است.
کتاب «کشف المراد»، در شش مقصد: امور عامه، جواهر و اعراض، اثبات صانع و صفات و آثار او، نبوت، امامت و معاد تالیف شده است.
ب: آثار تألیفی
این آثار نیز با توجه به پرداختن به تمام مباحث کلامی یا برخی از مسائل خاص، به تألیفات جامع و تألیفات غیر جامع (مختص به مسائل خاص) تقسیم میشود، که البته تألیفات جامع نیز به دو گونه میباشد: آثاری که از مباحث معرفت شناسی و فلسفی شروع شده است:
1. تألیفات جامع
1-1. کتاب «نهایة المرام فی علم الکلام» جامع ترین کتاب کلامی علامه (رک: علامه حلی: 1419، 1: 5) که از آن، تنها مباحث مر بوط به امور عامه که در سه جلد نگاشته شده است در دسترس میباشد.
2-1. «تسلیک النفس إلی حظیرة القدس» مشتمل بر نه مرصد بوده که چهار مرصد اول آن مربوط به مباحث معرفت شناسی و امور عامه فلسفی، و مراصد دیگر درباره اثبات واجب و صفات آن، عدل الهی، نبوت، امامت و معاد میباشد.
3-1. «مناهج الیقین فی اصول الدین» مشتمل بر دوازده منهج که سه منهج اول آن مربوط به امور عامه، و مناهج دیگر به ترتیب در مورد اثبات واجب و بیان صفات ثبوتی و سلبی، عدل، نبوت، امامت، معاد، وعد و وعید، اسماء و احکام و امر به معروف و نهی از منکر است.
4-1. «معارج الفهم فی شرح النظم» مشتمل بر هفت باب، که باب اول و دوم آن در زمینه مباحث معرفت شناسی و فلسفه، و ابواب دیگر به ترتیب به مباحث اثبات واجب و صفات آن، عدل، نبوت، امامت و معاد پرداخته است.
5-1. «نهج الحق و کشف الصدق» در هشت مساله: ادراک، نظر، صفات الهی، نبوت، امامت، معاد، اصول فقه و فقه تدوین شده است. این کتاب به درخواست سلطان محمد خدابنده نگاشته شده (مقدمه، 38)، و با توجه به سیطرهی افکار اهل سنت خصوصا اشاعره، غالبا به نقد آن دسته از آراء و عقاید عامه که مخالف بدیهیات و منجر به سفسطه میشده، پرداخته است (مقدمه، 37- 38) لذا بدون اشاره به اثبات صانع به تفصیل وارد مباحث صفات الهی و امامت شده، و بقیه مباحث را به اختصار مطرح نموده است.
6-1. کتاب «الباب الحادی عشر» به صورت خلاصه و بدون پرداختن به مباحث معرفت شناسی و فلسفی در یک مقدمه و شش فصل نگاشته شده، و به ترتیب مشتمل بر مباحث اثبات واجب الوجود، صفات ثبوتیه و سلبیه، عدل، نبوت، امامت و معاد است.
7-1. «الأسرار الخفیة فی العلوم العقلیة» مشتمل بر منطق، طبیعیات و الهیات می باشد. بخش منطق در پنج مقاله- و هر کدام مشتمل بر چندین مبحث- است. طبیعیات و الهیات نیز در شش مقاله، و هر مقاله در چندین مبحث تنظیم شده است. تمامی مباحث مهم منطقی و طبیعی و الهیاتی در این کتاب مطرح شده است.
2. تالیفات غیر جامع
کتاب «منهاج الکرامه»، «کتاب الألفین» و «کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین» در خصوص مسئله امامت نگاشته شدهاند. در این میان، کتاب «منهاج الکرامة» چنانکه خود مولف در مقدمه کتاب بیان کرده است به صورت خلاصه به دلائل و رئوس مطالب امامت در قالب شش فصل، به بیان عقیده مذاهب اسلامی در باره امامت، وجوب متابعت از عقیده امامیه، ادله امامت ائمه علیهم السلام، و عدم صحت امامت خلفای دیگر و نقد دلایل آنها پرداخته است.
اما کتاب «الألفین» علاوه بر دارا بودن غالب مطالب منهاج الکرامة، آن گونه که از مقدمه آن برمی آید میبایست بر اساس مباحثی که مشتمل بر یک مقدمه، دو گفتار (که حاوی هزار دلیل عقلی و نقلی بر امامت امیر المومنین علی علیه السلام و هزار دلیل دیگر بر ابطال شبهات منکرین باشد و دلایلی در اثبات امامت ائمه دیگر)، و یک خاتمه تدوین میگشت، ولی علامه بعد از بیان مقدمه، بدون اشاره به دو گفتار مذکور، شروع به بیان دو هزار دلیل بر وجوب عصمت امام کرده و پس از اتمام هزار دلیل نخست و شروع در هزار دلیل دوم به خاطر پرهیز از اطاله کلام تنها به سی و هشت مورد اکتفا کرده و بدون ذکر خاتمه، کتاب را به اتمام رسانده است.
و اما «کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین» را در پاسخ به درخواست سلطان محمد خدابنده مبنی بر نگارش کتابی در فضایل امیر المومنین به صورت مختصر در ضمن یک مقدمه و چهار فصل به رشته تحریر در آورده است: فضایل آن حضرت قبل از ولادت؛ پس از ولادت تا بلوغ؛ از بلوغ تا شهادت؛ پس از شهادت.
نکته قابل ذکر در میان آثار ایشان این است که علامه در آثاری مانند: «کشف المراد»، «کشف الفوائد»، «انوار الملکوت»، «مناهج الیقین»، «تسلیک النفس إلی حظیرة القدس»، «معارج الفهم فی شرح النظم»، «نهج الحق و کشف الصدق» غالبا به روش عقلی بحث کرده، و در آثاری مانند «کشف الیقین فی فضائل امیر المومنین» روش نقلی، و در دیگر آثارش مانند: «منهاج الکرامة» و «الألفین» تلفیقی از روش عقلی و نقلی را درپیش گرفته است.
3. کارکرد علوم در مباحث کلامی
از آن جا که علوم به دو دسته عقلی و نقلی قابل تقسیم میباشند نقش هر کدام از این علوم در مباحث کلامی علامه به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
3-1. علوم عقلی
3-1-1. منطق
علامه حلی علاوه بر اینکه در علم منطق صاحب نظر بوده و دارای تالیفات متعدد و گران سنگی هم چون «الجوهر النضید فی شرح منطق التجرید»، «القواعد الجلیة فی شرح الرسالة الشمسیة»، «النور المشرق فی علم المنطق»، «نهج العرفان فی علم المیزان»، « الدرّ المکنون فی علم القانون» در این زمینه میباشد (ر.ک: امین : 1403، 5: 405- 406)، در مکتوبات کلامی خویش غالبا به صورت کاربردی از مباحث منطقی مختلفی همانند: انواع حجت های منطقی (قیاس، تمثیل، استقراء) استفاده نموده است، چنانکه از نظر ماده استدلال نیز از صناعات متنوعی مثل برهان، جدل و خطابه بهره گرفته است. در اینجا نمونه هایی را بازگو میکنیم:
1. برهان سبر و تقسیم: در این برهان فرضیه ها و اقوال مختلف در مسئله در نظر گرفته میشود سپس با بررسی و نقد یکایک احتمالات، یکی از آنها اثبات شده و سایر احتمالات ابطال میشود. (جرجانی: 1370، 51)
برای نمونه، علامه در اثبات ضرورت وجود امام معصوم، تمام فروض و احتمالات در باره عوامل حفظ شریعت (کتاب، سنت، اجماع، قیاس، امام معصوم) را ذکر نموده، و با ابطال همه موارد به جز فرض اخیر، مدعای خود را اثبات میکند. (همو: 1423، 1: 109؛ همو: 1363، 61، 205).
2. قیاس اقترانی: در مبحث علم الهی، به شیوه قیاس اقترانی (= قیاسی که در مقدمات آن به نتیجه یا نقیض آن تصریح نشده است)، با محکم و متقن دانستن افعال الهی عالم بودن حضرت حق را ثابت میکند. (همو: 1363، 63؛ همو: 1413 ج، 136، 143).
3. قیاس استثنایی: در باب نفی جسم داشتن خدا، به شیوه قیاس استثنایی متصل چنین استدلال نموده است که اگر خدا جسم بود قادر به خلق اجسام نبود، ولی تالی باطل است پس مقدم نیز باطل است. (همو: 1363، 77، 81، 83، 89، 106، 167) ؛ (همو: 1413 ج، 141، 144، 248). و برای نفی تحیّز از ذات الهی به شیوه قیاس استثنایی منفصل می فرماید: اگر خداوند متحیز باشد یا قابل تقسیم است یا نه، و تالی به هر دو قسمش باطل است؛ زیرا یا مستلزم جسم بودن خداوند است که قبلا بطلان آن روشن شد، و یا مستلزم این است که خداوند، کوچکترین موجودات باشد که بطلانش واضح است، بنابر این خداوند متحیز نیست. (همو: 1363، 79، 95).
4. تمثیل: علامه به شیوه تمثیل (= اثبات حکمی برای یک جزئی به خاطر ثبوت آن در جزئی دیگری که مشابه با جزئی اول است) نیاز عالَم به مُحدِث را از طریق تشبیه عالَم به افعال انسانها اثبات مینماید؛ یعنی همچنانکه افعال انسانی نیازمند فاعل است عالَم نیز نیاز به فاعل و محدثی دارد. (همو: 1982، 114؛ همو: 1363، 197).
5. برهان خلف: در مبحث ازلیت قدرت الهی، به شیوه برهان خلف (= قیاسی که مطلوب را با ابطال نقیض ثابت میکند) با ابطال حادث بودن قدرت الهی، قدیم بودن آن را ثابت میکند. (همو: 1363، 160) .
3-1- 2. معرفت شناسی
گرچه معرفت شناسی به صورتی که امروزه به عنوان شاخه مستقلی از علوم انسانی مطرح است در دوره های پیشین سابقه نداشته، ولی متکلمان اسلامی در آغاز مسائل کلامی خود یا در مناسبت های دیگر، پارهای از مسائل معرفت شناسی را مورد بحث قرار دادهاند. مرحوم علامه نیز در کتب مختلف خود متعرض برخی از مباحث معرفت شناسی شده است. از باب نمونه به مسئله ملاک صدق و کذب قضایا پرداخته است (همو: 1413 ب، 70؛ همو: 1419، 2: 234- 238)، و از ادراک و نحوه شکل گیری آن، اصول و فروع آن، و نحوه به وجود آمدن کلیات ضروری و کسبی سخن گفته است (همو: 1982، 39-50). همچنین از رویت و شرایط تحقق آن، و وجوب رؤیت در صورت تحقق شرایط آن، و اینکه حواس پنج گانه ابزارهای معرفت حسی به شمار میآیند، سخن گفته (همو: 1982، 40- 41)، و در بحث نظر و وجوب عقلی آن، یکی از ابزارهای معرفتی انسان را عقل میداند. (همان، 50- 51)
3-1-3. فلسفه
علامه از زمره متکلمان عقل گرای فلسفی به حساب میآید که به تبعیت از استاد خود خواجه نصیرالدین طوسی علاوه بر وارد کردن مسائل فلسفی، و مقدمه و مبادی قرار دادن آنها در اکثر آثار خود، در لابه لای مسائل کلامی نیز از مسائل و مفاهیم فلسفی استفاده نموده است. به عنوان نمونه: در بحث اثبات واجب تعالی، با تقسیم موجود به واجب و ممکن، در هر حال وجود واجب را ضروری میداند. (همو: 1365، 1) همچنین ممکن بودن همه مقدورات را مناط تعلق قدرت الهی به آنها میداند. (همو: 1365، 3؛ همو: 1426، 146؛ همو: 1386، 239) و نیز در اثبات صفت سرمدیت از وجوب وجود الهی استفاده میکند. (همان، 4؛ همو: 1374، 51)
3-1-4. ریاضیات، هیئت و طبیعیات
با توجه به جامعیت علامه نسبت به علوم مختلف، برای اثبات یا ابطال یک مدعا در موارد لزوم، از سه علم فوق بهره گرفته است. از باب مثال، در حوزه ریاضیات، از خواص اعداد (همو: 1419، 1: 627)، و در علم هیئت از اوصاف اجسام فلکیه (همو: 1413 ب، 157) ؛ (همو: 1415، 220)، و در طبیعیات از ویژگی عناصر بسیطه (همو: 1413 ب، 159) بهره گرفته است.
3-2. علوم نقلی
3-2-1. ادبیات
نگارش کتب ادبی مثل «بسط الکافیه» و «المقاصد الوافیة بفوائد القانون و الکافیة» (ر.ک: امین : 1403، 5: 406) از سوی علامه نشانگر تسلط ایشان به مباحث ادبی میباشد. ایشان در ضمن مباحث کلامی به اقتضای حال، در مباحث ادبی نیز ورود کرده و از انها در تبیین مسائل کلامی استفاده نموده است:
آیه ولایت: علامه از دلالت لفظ «انّما» بر حصر نزد اهل لغت، و دلالت لفظ «ولی» بر معنای اولی به تصرف استفاده کرده و در نتیجه دلالت آیه ولایت (ماده: 55) بر ولایت امیر مومنان% را تام میداند. (همو: 1363، 225؛ همو: 1379، 117؛ همو: 1982، 172؛ همو: 1413 ب، 190، 191)
آیه تطهیر: در آیه تطهیر (احزاب: 33) نیز ایشان با تاکیدی دانستن لفظ «انما» و دخول «لام» جنس بر واژه «رجس» و اختصاص خطاب به اهل بیت علیهم السلام و تکرار و تاکید واژه طهارت، عصمت و در نتیجه ولایت امیر المومنین% را اثبات میکند. (همو: 1379، 121)
رویت خدا: ایشان با رد نظریه اشاعره که در آیه شریفه «إلی ربّها ناظرة»- که «نظر» مقرون به «إلی» را مفید رویت دانسته و در نتیجه خدا را قابل دیده شدن میدانند- معتقد است «نظر» مقرون به «إلی» مفید رویت نبوده لذا آیه را حمل بر انتظار نعمت های الهی میداند. (همو: 1363، 84؛ همو: 1413 ج، 210؛ همو: 1413 ب، 49)
ماهیت ایمان: علامه با توجه به معنای لغوی ایمان، ماهیت ایمان را تصدیق میداند (همو: 1363، 180)
حدیث غدیر: ایشان در این حدیث نیز با توجه به تقدم جمله «ألست» بر جمله «من کنت مولاه...» معنای مولی را منحصر در اولی بالتصرف میداند. (همو: 1363، 220، 221؛ همو: 1982، 173؛ همو: 1413 ب، 192)
وجوب متابعت از امام: ایشان یکی از دلایل وجوب متابعت از امام را دلالت لغوی واژه «امام» بر کسی که در امور به او اقتدا میشود میداند. (همو: 1423، 1: 112)
ابدی نبودن شریعت حضرت موسی%: ایشان منکر دلالت لفظ «ابدا» در روایتی که یهودیان آن را دلیل دائمی بودن شرعشان میدانند میباشد، و با چندین شاهد دلالت این لفظ بر ابدیت را رد میکند. (همو: 1413 ب، 175)
3-2-2. تاریخ
علامه اگر چه در زمینه تاریخ کتاب مستقلی ندارد اما در مباحث کلامی خصوصا نبوت و امامت از مباحث تاریخی به وفور استفاده کرده است.
معجزات پیامبر6: ایشان یکی از دلایل نبوت پیامبر اکرم6 را صدور معجزات فراوان میدانند، مانند: جوشیدن آب فراوان از بین انگشتان حضرت، برگشتن آب چاه حدیبیه با تیر آن حضرت و.... (همو: 1413 ب، 167- 172).
شان نزول: همجنین بعضی از وقایع تاریخی را در بیان شان نزول آیات مطرح نمودهاند، مانند اراده نابغه برای مسلمان شدن بعد از شنیدن آیات قرآن که با ممانعت ابو جهل روبرو میشود و آیه شریفه «إِنَّهُ فَکر وقدّر...» را ناظر به این جریان میداند. (همو: 1413 ب، 172- 173).
احوالات پیامبران: در احوالات پیامبران نیز به برخی از احکام مختص به هر یک از آن حضرات اشاره نموده است. (همو: 1413 ب، 174، 175).
امامت: در بحث امامت نیز با بیان وقایع تاریخی به شرح احادیث مربوط به ولایت امیر المو منین%، همچون واقعه غدیر و استخلاف حضرت علی% در مدینه و... پرداخته است (همو: 1413 ب، 191).
معجزات ائمه: در مباحث مربوط به افضلیّت ائمّه (ع) نیز با بیان معجزاتی از ایشان در صدد اثبات امامت آنها برآمده است. (همو: 1413 ب، 194-195).
مطاعن: ایشان با نقل برخی از مطاعن مخالفین عدم صلاحیّت آنها برای امامت را روشن مینمایند. (همو: 1982، 262- 372؛ همو: 1413 ب، 196- 211).
غزوات: برای اثبات افضلیت علی% بر سایر صحابه از وقایع تاریخی غزوات صدر اسلام و جانفشانی آن حضرت در جنگ های مختلف بهره بردهاند. (همو: 1413 ب، 213- 215).
3-2-3. اصول فقه
از آنجا که مسائل علم کلام به دو دسته عقلی و نقلی تقسیم میشوند و در مسائل نقلی قواعد اصول فقه نقش اساسی دارد لذا نتایج مباحث اصول فقه همچنان که در غالب رشته های علوم اسلامی کاربرد دارد در علم کلام نیز مورد استفاده واقع میشود. علامه نیز با توجه به تسلطی که به اصول فقه داشته، علاوه بر آوردن برخی از مباحث اصول فقه به صورت مجزا در کتب کلامی خود (همو: 1982، 379) در سایر کتب و مباحث کلامی خود نیز از مباحث اصول فقه استفاده نموده است. در این باره از باب نمونه به مواردی اشاره میشود:
1. حجیت اخبار متواتر (همو: 1982، 397، 398؛ همو: 1363، 185، 186، 190؛ همو: 1413 ب، 191، 192، 238)؛ 2. حجیت ظواهر کلام متکلم: (همو: 1982، 278، 288)؛ 3. حرمت اجتهاد در برابر نص (همو: 1982، 279، 288، 295)؛ 4. قیاس و بطلان آن (همو: 1982، 402؛ همو: 1363، 205؛ همو: 1423، 1: 109، 115؛ همو: 1413 ب، 185)؛ 5. حجیت ظواهر کتاب (همو: 1982، 156؛ همو: 1413 ب، 31)؛ اطلاق (همو: 1982، 172)؛ 6. قاعده لا ضرر: (همو: 1363، 120)؛ 7. حجیت اجماع (همان، 121؛ همو: 1413 ب، 192، 239؛ همو: 1413 ب، 31)؛ 8. حقیقت و مجاز (همو: 1423، 1: 97)؛ 9. الفاظ عموم: (همو: 1423، 117)؛ 10. عدم حجیت خبر واحد: (همو: 1423، 1: 115؛ همو: 1363، 205).
4. جایگاه معرفت عقلی در روش کلامی علامه حلی
علامه عقل را قوهای در نهاد انسان میداند که علوم بدیهی در صورت سلامت حواس از آن ناشی میشود (همو: 1426، 81). او با تاکید بر حجیت عقل (همو: 1426، 87) و به کمک آن، به تبیین مسائل کلامی پرداخته است.
با لحاظ تقسیم عقل به عقل نظری و عقل عملی، و نیز با توجه به تقسیم مسائل اعتقادی به سه دستهی: الف) مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنهاست؛ ب) مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنها نیست ولی عقل توان درک آنها را دارد؛ ج) مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنها نیست و عقل توان درک آنها را ندارد؛ اینک جایگاه و کارکرد عقل از دیدگاه علامه مورد بررسی قرار میگیرد:
4-1. عقل نظری
4-1-1. دسته اول (مسائل عقلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنهاست)
برخی از مباحثی که نقل و وحی متوقف بر آنها بوده و لذا علامه بر آنها دلیل عقلی اقامه نموده است، عبارتند از: وجوب نظر (همو: 1426، 86، کشف الفواید، 92؛ همو: 1982، 50)، اثبات صانع (همو: 1413 ب، 9؛ همو: 1413 ج، 146؛ همو: 1363، 59)، صفات الهی (همو: 1413 ب، 11- 55؛ همو: 1413 ج، 158- 224؛ همو: 1363، 61- 96؛ همو: 1982، 53- 72)، ضرورت نبوت، (همو: 1363، 183؛ همو: 1413 ج، 284؛ همو: 1413 ب، 154)، لزوم وجود امام (همو: 1413 ب، 181؛ همو: 1413 ج، 297 -298؛ همو: 1363، 202؛ همو: 1423، 1: 48؛ همو: 1379، 31) عصمت انبیا (همو: 1413 ب، 155؛ همو: 1363، 196؛ همو: 1413 ج، 299؛ همو: 1982، 157- 158).
4-1-2. دسته دوم (مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنها نیست و عقل توان درک آنها را دارد).
از جمله مواردی که علامه از استدلال عقلی در آنها بهره گرفته است عبارتند از: عصمت ائمه (همو: 1413 ب، 184؛ همو: 1363، 204؛ همو: 1413 ج، 299؛ همو: 1982، 164؛ همو: 1379، 113- 115؛ همو: 1423، 105 به بعد) وجوب معاد (همو: 1413 ب، 243)، وجوب نص بر امام (همو: 1413 ب، 187) ثواب و عقاب (همان، 261) فاعل بودن انسان (همو: 1418، ص34) محال بودن رویت خدا (همو: 1413، 7) واحد بودن خدا (همو: 1413، 35).
4-2. عقل عملی
4-2-1. دسته اول (مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنهاست).
مواردی همچون: حسن و قبح عقلی (همو: 1413 ب، 59؛ همو: 1413 ج، 248؛ همو: 1363، 105؛ همو: 1982، 82) و عدل الهی (همو: 1363، 105) از مسائلی هستند که اثبات وحی و نقل متوقف بر آنهاست.
4-2-2. دسته دوم (مسائلی که اثبات وحی و دلیل نقلی متوقف بر آنها نیست ولی عقل توان درک آنها را دارد).
تکلیف به محال (همو: 1982، 385) مخاطب شرایع بودن کفار (همان، 383) استحقاق ثواب و عقاب (همان، ص377؛ همو: 1413 ب، 262) جبر و اختیار، هدایت و ضلالت، تکلیف. (همو: 1413 ب، 62، 69، 92- 93، 96؛ همو: 1982، 85؛ همو: 1413 ج، 249) از جمله ی مسائلیاند که عقل و نقل متوقف بر آنها نبوده ولی عقل توان درک آنها را دارد.
علامه دلالت عقل را از دلالت سایر منابع قوی تر شمرده و در صورت ناسازگاری اخبار با دلایل عقلی در صورت تاویل پذیری آنها را تاویل (همو: 1413 ج، 203، 207، 273؛ همو: 1363، 81، 84؛ همو: 1413 ب، 49، 76، 249، 276، 280) و در صورت تاویل ناپذیری آنها را مردود شمرده است. (همو: 1982، 142- 157)
البته ایشان کارایی عقل را در برخی حوزه ها ناتمام دانسته و آن را محتاج شرع میداند (همو: 1363، 205، 18؛ همو: 1413 ب، 152؛ همو: 1413 ج، 274؛ همو: 1982، 82)
5. معرفت نقلی در روش کلامی علامه حلی
علامه همچون سایر علما اسلام منقولات را یکی از منابع معرفتی به شمار میآورد و در آثار کلامی خود نیز به وفور از آن استفاده مینماید. البته با این تفاوت که حجیت قرآن را پذیرفته (همو: 1982، 386؛ همو: 1379، 115) ولی حجیت اخبار و روایات معصومین: و اجماع را به صورت مطلق نمیپذیرد بلکه شرایطی برای پذیرش آنها مطرح مینماید.
ایشان با تقسیم اخبار به متواتر و آحاد، حجیت خبر متواتر لفظی و معنوی (همو: 1363، 186؛ همو: 1379، 177) و مفید علم بودن آن را از بدیهیات میداند، مانند علم به وجود بقراط و غیره (همو: 1982، 397؛ همو: 1363، 186؛ همو: 1413 ج، 306؛ همو: 1413 ب، 231، 238، 192) اما اخبار آحاد را مفید ظن دانسته و حجیت آن را به صورت مطلق نمیپذیرد. (همو: 1982، 397؛ همو: 1413 ب، 197؛ همو: 1413 ج، 314؛ همو: 1363، 186) ایشان اخبار آحادی که مقرون به قرائن اطمینان آور باشند- مثلا راویان آن عادل باشند (همو: 1982، 397- 398؛ همو: 1401، 49)- و مخالف با صریح قرآن نباشند (همو: 1982، 268؛ همو: 1401، 31) را مفید علم میداند.
در مبحث حجیت اجماع نیز که نوعی معرفت نقلی به حساب میآید ایشان در آثار کلامی خود از سه نوع اجماع سخن به میان آورده است:
الف) اجماع تمام عقلاء: که آن را حجت دانسته و در مباحث کلامی در موارد متعدد به آن استناد میکند (همو: 1982، 41؛ همو: 1423، 1: 55؛ همو: 1413 الف، 18) که البته چنین اجماعی در غیر ضروریات رخ نمیدهد.
ب) اجماع عترت: که در برخی از آثار خود آن را طرح نموده و آن را قول معصوم دانسته و حجت میداند. (همو: 1982، 387)
ج) اجماع امت اسلامی (اجماع اصطلاحی): ایشان اجماع امت اسلامی را از آن جهت که کاشف از قول معصوم میداند حجت دانسته (همو: 1413 ب، 184؛ همو: 1413 الف، 19) و همچنین حجیت آن را در صورتی که دارای دلیل باشد میپذیرد (همو: 1379، 183) ولی اگر خالی از قول معصوم باشد حجت نمیداند. (همو: 1363، 205؛ همو: 1413 ب، 184).
علامه در برخی از مسائل درون دینی مانند اثبات امامت معصومین علیهم السلام از عقل و نقل استفاده نموده است. (همو: 1413 ب، 35، 238؛ همو: 1418، 34؛ همو: 1415، 491) و در پارهای از مسائل که عقل از اثبات آنها عاجز است فقط از نقل استفاده نموده است. (همو: 1363، 180؛ همو: 1413 ب، 258؛ همو: 1386، 574) .
6. شیوه مواجهه علامه با فرق و آراء کلامی
علامه با توجه به تسلطی که به آراء و اقوال ادیان و سایر مذاهب داشته است در کنار تبیین عقاید شیعه به نقد و بررسی آراء عالمان و نظریه پردازان آنها نیز پرداخته است. ابتدا آرا و نظریات ایشان درباره ادیان و مکاتب گوناگون و سپس در مورد فرق و مذاهب مختلف بررسی میشود.
6-1. ادیان و مکاتب
آنچه که از بررسی آثار و تالیفات علامه به دست میآید این است که ایشان با طرح برخی از آراء و نظریات ادیان مختلف با شیوه های متعدد به نقد و بررسی هر کدام از آنها پرداخته است.
به عنوان مثال در مبحث نبوت به دیدگاه آیین یهود در باره نسخ شرایع اشاره نموده و در نقد و بررسی آن در برخی از آثار خود به صورت عادی (همو: 1413 ب، 173؛ همو: 1386، 450) و در برخی دیگر نیز به صورت تحقیر آمیز نظریه آنها را رد نموده است. (همو: 1363، 197).
و در مبحث امتناع حلول خداوند (همو: 1363، 80؛ همو: 1426، 152؛ همو: 1413 ب، 39؛ همو: 1415، 320)، اقانیم سه گانه (همو: 1426، 152، 160؛ همو: 1363، 198؛ همو: 1386، 364، 380) و نبوت خاصه (همو: 1413 ب، 176) نیز نظر مسیحیان را مطرح و نقد نموده است، که برخی از آنها به صورت تحقیر آمیز میباشد. (همو: 1413 ب، 39)
و در مباحثی همچون قدرت خدا (همو: 1363، 90؛ همو: 1426، 146)؛ خیر و شر (همو: 1363، 200؛ همو: 1426، 146، 160؛ همو: 1413 ب، 284) و اثبات صانع (همو: 1386، 379) نظریات اهل مجوس را مطرح و در برخی موارد آنها را به صورت تحقیر آمیز (همان) رد نموده است.
همچنین در مباحث قدرت (همو: 1363، 90؛ همو: 1426، 146؛ همو: 1413 ب، 16؛ همو: 1386، 239) تدبیر عالم (همو: 1363، 200)، وحدت خدا (همو: 1426، 159؛ همو: 1386، 374) و بحث الم (همو: 1413 ب، 119) به بررسی و نقد مکتب ثنویت پرداخته است.
ولی ایشان در بررسی و نقد آراء ادیان مذکور از شخصیت خاصی نام نبرده است.
6-2. فرق و مذاهب
6-2-1. اشاعره
علامه تقریبا در تمام کتب کلامی خود به این مذهب فکری توجه داشته و آراء و دیدگاه های آنها را در زمینههای گوناگون همچون زیادت و عینیت صفات الهی (همو: 1363، 73؛ همو: 1413 الف، 39؛ همو: 1415، 289)، عمومیت قدرت الهی (همو: 1363، 87؛ همو: 1413 ب، 16)؛ تکلم (همو: 1363، 69؛ همو: 1365، 4؛ همو: 1426، 143)؛ رویت (همو: 1413 الف، 37؛ همو: 1363، 83؛ همو: 1413 ب، 46)؛ فاعل بودن انسان ها (همو: 1363، ص110؛ همو: 1413 ب، 68؛ همو: 1415، 365)؛ حسن و قبح عقلی (همو: 1413 ب، 57)؛ غرض داشتن افعال الهی (همو: 1413 ب، 64؛ همو: 1363، 151)؛ وجوب بعثت (همو: 1426، 185؛ همو: 1413 ب، 154) و.... متعرض شده و نقد کرده است.
ایشان همچنین به نقل اقوال شخصیت های برجسته این مذهب همچون ابوالحسن اشعری (همو: 1363، 110؛ همو: 1413 ب، 68)، ابوبکر باقلانی (همو: 1363، 75؛ همو: 1413 ب، 68)، فخر رازی (همو: 1413 الف، 38)، نجار (همو: 1363، ص110؛ همو: 1426، ص140)، اسفراینی (همو: 1413 ب، 69)، جوینی (همو: 1423، 38؛ همو: 1426، 190) و... اهتمام داشته است.
شیوه برخورد علامه با این مذهب متفاوت بوده به گونهای که در برخی مواد به صورت عادی و در برخی موارد خصوصا در مواقعی که خلاف بداهت عقل سخن گفتهاند به صورت تحقیر آمیز (همو: 1982، 40، 56، 58، 131، 133، 135، 136؛ همو: 1379، 46؛ همو: 1363، 83) به نقد نظریات آنها پرداخته است. کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» همان گونه که از مقدمه آن پیداست (ص 37) در همین زمینه نگاشته شده است.
6-2-2. معتزله
علامه به این مذهب فکری نیز در تمام کتب کلامی خود به صورت گسترده توجه داشته و آراء و دیدگاه های شخصیت های برجسته این مذهب همچون ابوعلی (همو: 1363، ص110؛ همو: 1415، 262) ابوهاشم (همو: 1363، ص110؛ همو: 1415، 260)، ابوالحسین بصری (همو: 1363، 110؛ همو: 1426، 140؛ همو: 1413 ب، 58)؛ نظام (همو: 1413 ب، 17؛ همو: 1415، 264) قاضی عبدالجبار (همو: 1423، 39؛ همو: 1363، 49) و بلخی (همو: 1363، 49) را در زمینه های گوناگون مطرح و مورد نقد و بررسی قرار داده است. البته به دلیل عقل گرا بودن و پذیرش حسن و قبح عقلی از سوی معتزله اختلاف عمدهای که مورد نقد علامه باشد دیده نمیشود. و در موارد نقد نیز به صورت تحقیر آمیز نمیباشد.
6-2-3. مشبهه
علامه دیدگاه این مذهب فکری را در مسائلی همچون: جسمانیت و رویت الهی (همو: 1982، 47؛ همو: 1386، 332؛ همو: 1413 الف، 38؛ همو: 1413 ب، 47) نقل و رد کرده است.
6-2-4. غلات
از دیگر مذاهب فکری که علامه به دیدگاه آنها در مباحث الوهیت و نبوت امیرالمومنین پرداخته و رد نموده است غلات میباشند. (همو: 1363، 202؛ همو: 1379، 52)
6-2-5. خوارج
ایشان دیدگاه خوارج را نیز در مباحثی همانند وجوب نصب امام (همو: 1423، ج 1، 55؛ همو: 1413 ب، 181)، ماهیت ایمان (همو: 1363، 179؛ همو: 1426، 228؛ همو: 1413 ب، 301) و عصمت انبیا (همو: 1363، 196؛ همو: 1426، 192) نقل و نقد کرده است.
6-2-6. اوائل
از دیگر مذاهب فکری که علامه دیدگاه آنها را در مباحثی مانند: حیات الهی (همو: 1363، 64) سمیع و بصیر (همو: 1363، 163؛ همو: 1426، 141) لذت و الم الهی (همو: 1426، 155؛ همو: 1413 ب، 44) معاد جسمانی (همو: 1415، 492؛ همو: 1426، 216؛ همو: 1413 ب، 258) رویت الهی (همو: 1413 الف، 37؛ همو: 1386، 332) و حسن و قبح عقلی (همو: 1413 ب، 56) مورد بررسی قرار داده، مذهب فکری فلاسفه و اوائل است.
یکی از روش های علامه در نشان دادن نادرستی گفتار مخالفان و اثبات حق- خصوصا در بحث امامت- استفاده از روش مقایسه بوده است؛ به این صورت که ابتدا رأی شیعه و ادله آن را مطرح، سپس اقوال مخالفان را بیان کرده، و قضاوت را بر عهده مخاطبین گذاشته است. (همو: 1982، همه کتاب، به خصوص 262، 307؛ همو: 1413 ب، 196؛ همو: 1379، 36، 179)
علامه از جمله علمایی است که به خاطر تسلط بر اکثر علوم اسلامی (مثل فلسفه، منطق، فقه، اصول، کلام و...) تبحر خاصی در فن مناظره و جدل داشته است. مناظره با علمای چهارگانه اهل سنت در حضور سلطان محمد خدابنده و استبصار ایشان نمونه بارزی از مناظرات ایشان میباشد. (مجلسی: بی تا، ج 9، ص30- 32)
جمع بندی
علامه حلی با رویکردی عقلی فلسفی در مباحث کلامی و استفاده از روش های منطقی، و با بهره برداری از ادله نقلی و استفاده از علوم گوناگون، و همچنین طرح و نقد دیدگاه دیگر دانشمندان، نقش ویژه و ممتازی در کلام اسلامی عموما و کلام شیعی خصوصا داشته است، که برخی از آنها عبارتند از:
1. تثبیت و ترویج روش عقلی- فلسفی: ایشان با شرح کتب مرحوم خواجه مانند «کشف المراد» و «کشف الفوائد» که با رویکردی عقلی و فلسفی نگاشته شده بودند و تالیف کتبی مانند «نهج المسترشدین» و «نهایه المرام» با همین شیوه و روش نگارشی، نقش موثری در تثبیت و ترویج این شیوه در کلام اسلامی مخصوصا کلام شیعی ایفا کرده است.
2. دفاع از عقاید شیعه: ایشان با انجام مناظرات متعدد با علمای سایر مذاهب و نگارش کتبی مانند «منهاج الکرامة»، «کتاب الألفین»، «کشف الیقین فی فضایل امیر المومنین» و... نقش شایانی در دفاع از عقاید شیعه خصوصا مسئله امامت داشته است.
3. نقد آراء کلامی دیگر: ایشان در آثار کلامی خود همزمان با بیان آراء و عقاید شیعه در صدد نقد دیدگاه های مخالفان به ویژه مذاهب مطرح و مورد توجه از نظر سیاسی و اجتماعی مانند اشاعره برآمده است. کتاب «نهج الحق و کشف الصدق» از نمونه های بارز در این زمینه میباشد.